التقاط فکری منشأ فتنه است
تفسیر سوره احزاب ـ امیرالمؤمنین میگویند منشأ فتنه، التقاط فکری است که افراد را از این طریق در مجرای مورد تأمین اراده دشمن قرار بدهند، اینها منافق هستند.
به گزارش Alamolhoda.com، آیتالله علمالهدی ظهر امروز در چهارمین جلسه تفسیر سوره مبارکه احزاب در ماه مبارک رمضان در مهدیه مشهد، با بیان اینکه به تفسیر آیه چهارم این سوره رسیدیم، اظهار کرد: خداوند در این آیه میفرماید «مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ ۚ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَکُمُ اللَّائِی تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِکُمْ ۚ وَمَا جَعَلَ أَدْعِیَاءَکُمْ أَبْنَاءَکُمْ ۚ ذَٰلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْوَاهِکُمْ ۖ وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ» که از آیات پرمحتوا و پر مطلب این سوره است.
ایشان با بیان اینکه عبارت «مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ...» از جملههای کلیدی قرآن است، ادامه داد: خداوند میفرماید «خدا در درون انسان دو دل نیافریده»، این جمله از سه جهت قابل تفسیر است، یکی از جهت استقلال بهعنوان یک جمله مستقل، برداشتی که از این جمله قرآن میشود مورد بحث قرار بدهیم، جهت دوم، ارتباط این جمله با مطالبی که در آیات اول تا سوم گفته شد و جهت سوم، ارتباط این جمله با مطالب بعدی که خداوند در همین آیه بیان میکند.
توحید در عشق، اندیشه و فکر
نماینده ولیفقیه در خراسان رضوی خاطرنشان کرد: دو توحید از این جمله استنباط میشود، توحید در عشق و توحید در اندیشه و فکر؛ «دل» واژهای در ادبیات ذوقی، در اشعار شعرا و قریحه افراد خوشذوق است که جایگاه خیلی بلندی دارد، این دل آیا همین تکه صنوبری شکل در بدن است؟ این تکه تنها تلمبه خون بدن است.
ایشان اضافه کرد: دلی که در اصطلاح روایات و احادیث آمده «لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ»، منظور چیست؟ در مقام ساختار انسان، بشر از دو جریان تشکیل شده است، یکی روح و دیگری بدن؛ بدن اعضا و جوارحی دارد، ساختار مادی وجود انسان است که از سلولهایی تشکیل شده، روح یک موج مثبتی است که در این بدن به وجود میآید، روح اصالت انسان را تشکیل میدهد، بدن مدام در حال تغییر است اما روح در مقام ساختاری روی موج مثبت قرار دارد.
آیتالله علمالهدی، قلب را جایگاه گرایش، اندیشه و فکر انسان دانست و افزود: دل کانون اندیشه و احساسی است که در روح انسان وجود دارد و به اعتبار اینکه بدن حیاتش به وجود قلب است، حیات و اصالت روح نیز با فکر، اندیشه، احساس و خواص روحی است ازاینرو اسم کانون احساس و اندیشه را دل گذاشتهاند.
ایشان یادآور شد: در وجود انسان دو قلب و دل وجود ندارد، نمیشود در انسان دو دوست داشتن، خواستن، اعتقاد و گرایش وجود داشته باشد، تنها یک عشق در دل انسان وجود دارد و آن عشق به خداست؛ این آیه به توحید عشق اشاره دارد که در دل تنها باید عشق به خدا باشد، بقیه دوست داشتنها، گرایشها و خواستن در شعاع دوست داشتن خدا باشد.
عضو مجلس خبرگان رهبری ادامه داد: اگر تنها خدا در دل تو بود، بهمجرد اینکه هر دوستی، با دوستی او نساخت باید از او صرفنظر کنی، باید در راه عشق به حق هیچچیز برایت قیمت نداشته باشد، همهچیز در راه عشق تو به خدا فدا شود و هیچ دلبستگی در تو در برابر دلبستگی خدا وجود نداشته باشد.
مبدأ تغذیه اندیشه باید پاک باشد
ایشان، دومین معنای آیه را توحید در فکر و اندیشه بیان کرد و گفت: در ماجرای حضرت موسی و بازگشت او به آغوش مادر، خداوند فرمود «ما همه زنهای شیرده را بر موسی حرام کردیم»، چرا؟ مفسرین میگویند برای اینکه خدا میخواست موسی را به مادرش برگرداند اما چرا میگوید «حرّمنا...»، برای اینکه این موسی کلیمالله است، انجیل در نسلها و جسم او باید جا بگیرد، ظرف وحی الهی است، بافتها و ساختهای این بدن باید از یک مبدأ پاک و مطهر تغذیه کند، این فکر و روح ما، موسی است، با این روح میخواهی با خدا تماس بگیری و حرف بزنی و تمام ارتباط تو با خدا بهوسیله روح برقرار میشود بنابراین مبدأ تغذیه این روح باید مبدأ طاهر باشد.
آیتالله علمالهدی گفت: خدا یک کانون فکر و اندیشه بیشتر در وجود انسان نیافرید و این کانون فکر و اندیشه باید از مبدأ وحی ریشه گرفته باشد، اگر کانون فکر و اندیشه جایگاه وحی و الهامات الهی نبود و الهامات شیطانی جا گرفت، این جان وصل به خدا نمیشود، این روح و جان خدا را درک نمیکند.
التقاط، عامل اصلی نفاق
ایشان، التقاط را عامل اصلی نفاق بیان کرد و افزود: یکی از چیزهایی که عامل اصلی نفاق و انحراف میشود، التقاط است، یعنی یک موضوع را از اسلام بگیریم، یک موضوع را نیز از سایر مکتبها، ممزوج کنیم و بگوییم خط ما این است، بگوییم از لیبرال دموکراسی یکچیزی و از اسلام یکچیزی میگیریم و این میشود خط حرکتی ما، این میشود التقاط و این فرد مشرک است.
امامجمعه مشهد به شیوه رفتاری منافقین در ابتدای انقلاب اشاره و اظهار کرد: عدهای اوایل انقلاب گفتند ما لیبرال دموکرات مسلمانیم، در جلسهای گفتم دارند ادعا میکنند ما مسلمان مشرکیم چون لیبرال دموکراسی شرک است، این تفکر معتقد است «حاکمیت، حق مردم است»، 5 جای قرآن میگوید «حاکمیت حق خداست»، اینهایی که میگویند حاکمیت حق مردم است، مردم را شریک خدا قرار دادهاند.
برخی جریانهای سیاسی تفکر التقاطی دارند
ایشان با تأکید بر اینکه ممزوج شدن حق و باطل، زمینه سلطه شیطان را فراهم میکند، افزود: نمیشود هم مسلمان بود و هم مشرک، التقاط از نظر ما محکوم است که بگویی من سلسله مباحث فکری را از لیبرال دموکراسی و سلسله مباحث فکری دیگری را از اسلام و میخواهم بر مبنای این حکومت کنم، منافقین همین فکر را داشتند؛ کسی بخواهد مبانی فکریاش را از کفر بگیرد و از طرفی برخی اندیشههایش را از اسلام، منافق است.
آیتالله علمالهدی تصریح کرد: مشکل ما در خیلی موارد با بسیاری جریانهای سیاسی همین است، جریانها و اندیشههای غربی، یک خط و مبنای سیاسی را پیش میگیرند، جوانان را به آنطرف میخوانند، با وابستگی به جریان اندیشههای غربی، خط و مبنای سیاسی را پیش میگیرند، جوانان را به آن سمت میخوانند که جریان کفر سیاسی غرب است، یا این را بهعنوان اسلام جا میزنند یا بهعنوان روشنفکری، سواد و معلومات خود ارائه میدهند و بر آنان مسلط میشوند درحالیکه مبنای فکری ما در همه ابعاد باید اسلام باشد.
التقاط منشأ فتنه است
ایشان اضافه کرد: مشکل ما با این آقایان در مسائل فکری هست، قدرت و مقام که مهم نیست، بحث سر آلودگی فکری و آلایش فکری است که در ماوراء دین و قرآن ایجاد میکنند؛ امیرالمؤمنین میگویند منشأ فتنه همین نگاه است که افراد را از این طریق در مجرای مورد تأمین اراده دشمن قرار بدهند، اینها منافق هستند.
نماینده ولیفقیه در خراسان رضوی یادآور شد: یک معنای جمله، توحید در عشق شد، اینکه بگویم فقط خدا را میخواهم یا در کانون فکر و مغز من فقط آموزههای خدایی است و بدون اندیشههایی که از اسلام گرفتم، عقیده و اندیشه دیگری در فکر من نیست، با این درست نمیشود، به صرف ادعا مطلب تمامشدنی نیست.
ایشان ادامه داد: خدا ما را امتحان میکند تا بر خودمان ثابت شود، گاهی امر بر خود آدم مشتبه میشود که خیال میکند فقط خدا را میخواهد اما موقعیتی پیش نیامده به خاطر خدا از محبوبی که به آن فوقالعاده علاقه دارد، دست بکشد، در چنین موقعیتی میگوید همه دوستیها در شعاع دوستی خداست و چون خدا میداند من اینطور نیستم، مرا امتحان میکند برای اینکه به خودم ثابت شود اینطور نیستم.