باورمندی به خدا و معاد، آرامش باطنی به دنبال دارد
خطبه اول ـ شخصی بهواسطه باورمندی که نسبت به خدا، معاد و جریانهای دینی دارد که باورمندی بهحق است، آرامش باطن و آرامش دل در وجودش احساس میکند.
به گزارش Alamolhoda.com، آیتالله علمالهدی پیش از ظهر امروز در خطبه اول نماز جمعه این هفته، نهم مهرماه در حرم امام رضا (علیهالسلام)، در ادامه تفسیر سوره انسان در تبیین انسان الگویی قرآن در انسان زیستی بابیان اینکه کلام ما در خطبه اول، درباره تبیین انسان الگویی قرآن و تفسیر آیات سوره مبارکه انسان بود، اظهار کرد: در این مبحث، کلام ما به مرحلهای رسید که ذات مقدس پروردگار، بعد از تبیین انسان الگویی قرآن، درصدد تبیین انسان مخالف این انسان و نقطه مقابل انسان الگویی ازنظر قرآن است.
ایشان ادامه داد: به خاطر اینکه میگویند «تُعْرَفُ الأشْیاءُ بِأضْدادِها» «وقتی شما میخواهید تبیین کنید، بابیان ضد او، بهتر شناخته میشود» یعنی سردی را بابیان حرارت، حرارت را بابیان سردی، شب را با تبیین روز، روز را با تبیین
شب گاهی مشخص میکنند.
آیتالله علمالهدی بابیان اینکه قرآن کریم، مؤلفههای مختلفی برای سرنوشت دنیوی و اخروی انسان بیان کرده است، عنوان کرد: خداوند متعال در این آیات تا به اینجا که تفسیر شده است، مؤلفههای مختلف هم ازنظر سرنوشت اخروی و هم ازنظر نظام زندگانی زیست اسلامی، برای انسانهای الگویی قرآن در آیات این سوره مشخص فرموده، در اینجا در مقام تبیین نقطه مقابل انسان الگویی قرآن است، میفرماید: «إِنَّ هَؤُلَاءِ یُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَ یَذَرُونَ وَرَاءَهُمْ یَوْمًا ثَقِیلًا»، میگوید «اینها»، مقصود از اینها چه کسانی هستند؟
بیان مفهوم «آثم» و «کفور» در قرآن کریم
ایشان افزود: این آیه مرتبط با دو آیه قبل است که پروردگار به پیغمبر اکرم دستور داد «وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ کَفُوراً»، ای پیغمبر، در زندگانی اجتماعی و مدیریت اجتماعی و سیاسی امت، دنبالهرو مطامع و خواستههای آثم و کفور نباش، از آثم و کفور اطلاعت نکن، در این آیه هم میفرماید «إِنَّ هَؤُلَاءِ یُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ...»؛ آثم و کفور که نقطه مقابل انسان الگویی قرآن هستند، اینها عناصر نقد پرست مادهپرست هستند و نسبت به زندگانی ابدی خودشان، توجهی ندارند، از سرنوشت غافلاند و دارای دوراندیشی نیستند، این واقعیت را ذات مقدس پروردگار در قالب این عبارات مشخص میکند «إِنَّ هَؤُلَاءِ یُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَ یَذَرُونَ وَرَاءَهُمْ یَوْمًا ثَقِیلًا».
اصطلاحسازی، ابتکار قرآن برای بیان مفاهیم
اتالله علمالهدی، اصطلاحسازی برای انتقال فرهنگ را ابتکار قرآن خواند و تصریح کرد: یکی از راههای فرهنگسازی، مسئله اصطلاحسازی است؛ تفسیر این آیه، سه بخش دارد، بخش اول، شناخت آثم و کفور است، بخش دوم، جریان نقد پرستی و دوراندیش نبودن، چه خصوصیت و ویژگی در زندگانی این جهانی انسانی ما دارد و بحث سوم درباره تعبیری که خداوند از قیامت دارد «... یَوْمًا ثَقِیلًا»؛ سه بخش در این آیه بحث داریم و امروز فقط بخش اول را بحث میکنیم، آثم و کفور یعنی چه؟
ایشان خاطرنشان کرد: یک جریان فرهنگسازی که در این عرصه، مبتکر اسلامی است و الآن هم متأسفانه بیشتر تزاویر شیطانی غرب در مسئله حاکم ساختن مدرنیزاسیون بر کشورهای دیگر، از همین طریق صورت میگیرد، یعنی اصطلاحسازی، فرهنگ را با اصطلاح میسازند، یک اصطلاح را با اصطلاح ارزشی یا ضد ارزشی درست میکنند و آن را در عرصه ارزشی بودن یا ضد ارزشی بودن بین مردم جا میاندازند و بر اساس همین اصطلاح، دشمن و طرف مقابل خود را بهعنوان یک عنصر ضد ارزشی در میان ملت و جامعه خودشان معرفی میکنند.
انسان الگویی در قرآن با عنوان «ابرار» معرفیشده
نماینده ولیفقیه در خراسان رضوی یادآور شد: اگر بخواهم نمونههای این مطلب را ازنظر فرهنگسازی سیاست غرب در خط اصطلاحسازی بحث کنم، یک بحث مفصل و گستردهای خواهد بود اما این ابزار فرهنگسازی از ابتکارات اسلام و قرآن است؛ قرآن مبتکر این ابزار است یعنی در مقام فرهنگسازی، قرآن اول اصطلاح میسازد و برحسب این اصطلاح، با جا افتادن اصطلاح، فرهنگ به وجود میآورد، در این سوره مبارکه، ذات مقدس پروردگار برای انسان الگویی و انسانی که سبک زندگی اسلامی انسانی، او را بهعنوان یک تابلوی شفاف در انسان بودن قرار داده است، عنوان «ابرار» قائل شده، به انسان الگویی در این سوره مبارکه ابرار گفته میشود «إِنَّ الْأَبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کَانَ مِزَاجُهَا کَافُورًا».
ایشان بابیان اینکه خداوند در سوره انسان، نقطه مقابل ابرار را نیز معرفی کرده است، خاطرنشان کرد: نقطه مقابل ابرار برای عناصر ضد ارزش و عناصری که در خط الگوی اسلامی و الگوی قرآنی نیستند، این آیه عنوان آثم و کفور تعیین کرده است، آثم و کفور عنوانی است که اگر بنا شد انسانی در ماهیت آثم و کفور قرار گرفت، معلوم است این انسان، انسان الگویی قرآن نیست و ضد انسان الگویی قرآن است؛ ابرار شاخصههایی دارد در قرآن، «لَّیْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَـکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ» که مؤلفههای «بِرَّ» را مشخص میکند، ابرار با این مشخصهها در سوره مبارک انسان بهعنوان انسان الگویی قرآن معرفیشدهاند.
آیتالله علمالهدی به بیان معنای لغوی کلمه «آثم» پرداخت و گفت: چرا اصطلاح آثم و کفور را قرآن در این سوره مبارکه برای انسانهای ضد الگو قرار داده است؟ به خاطر آن ویژگیهای خاص و شاخصههایی که در معنای آثم و در معنای کفور وجود دارد؛ «آثم» از آثم است، در معنا اثم، لغت معانی مختلفی دارد اما تعریفی که پیغمبر اکرم از اثم میکنند و اثم را مقابل «بِرَّ» قرار دادهاند و ازاینجا معلوم میشود که ابرار عنوان انسان الگویی و آثم، عنوان انسان ضد الگویی است.
ایشان افزود: در یک روایت، وجود مقدس رسول اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم» ماهیت برّ و اثم را مشخص کردهاند؛ فردی است به اسم وابسط بن معبد که از پیغمبر اکرم نقل میکند: «روزی خدمت رسولالله رسیدم، در ذهنم این بود که معنای برّ را از پیغمبر بپرسم که برّ چه خصوصیتی دارد و افرادی که ابرار هستند برحسب شاخصهی برّ، چه کسانی هستند؟ خدمت پیغمبر رسیدم، هیبت رسولالله من را گرفت و نتوانستم سؤالم را عرض کنم»؛ رسولالله به من فرمودند: جئت تسأل عن البر والإثم؟ تو آمدی پیش من که معنای برّ را بپرسی؟ قلت: نعم، عرض کردم بله، قال: البر: ما اطمأنت إلیه النفس واطمأن إلیه القلب، والإثم: ما حاک فی النفس وتردد فی الصدر» میگوید من معنای برّ را خواستم بپرسم، غیر از اینکه پیغمبر معنای برّ را به من فرمودند، بلافاصله اثم را هم برای من معنا کردند و معنای اثم را بهعنوان نقطه مقابل برّ مشخص کردند.
آیتالله علمالهدی ادامه داد: فرمودند برّ عبارت است از « ما اطمأنت إلیه النفس واطمأن إلیه القلب» برّ عبارت از آن کار، اندیشه، فکر، عقیده و باوری است که این عقیده و باور وقتی از انسان بروز میکند، یک آرامشی در درون انسان و در دل انسان ایجاد میکند، شما شب احیا مسجد میروید، قرآن به سر، مناجات با خدا، عجزولابه به درگاه خدا، استغفار و توبه و انابه، برمیگردید تا سحری میل کنید، احساس میکنید سبک شدید و آرامشی در درون خودتان حس میکنید.
«برّ»، باطن انسان را آرام و «اثم» انسان را مخدوش میکند
ایشان تصریح کرد: برّ عبارت از آن کار، اندیشه، فکر، اندیشه، عقیده و باوری است که باطن آدم را آرام میکند، انسانی که در فطرت انسانی قرارگرفته است، وقتی کاری را انجام میدهد، احساس یک لذت در درون وجدان خودش میکند، باطنش آرامش پیدا میکند، از باطن خود خوشش میآید و لذت میبرد که چنین باور و رابطه قلبی با خدا دارد، این را برّ میگویند، چیزی که آرامش درون و اطمینان دل برای انسان ایجاد میکند.
باورمندی به خدا و معاد، آرامش باطنی به دنبال دارد
آیتالله علمالهدی بابیان اینکه باورمندی به خدا و معاد، آرامش باطنی به دنبال دارد، اظهار کرد: یک نفر باوری دارد، با این باور مطمئن است، از قبل مطمئن است که این باورش حقیقت است، از دروندل به او الهام میشود این باورمندی که نسبت به خدا، معاد و جریانهای دینی دارد، این باورمندی بهحق است، آرامش باطن و آرامش دل در مقابل این فکر، در مقابل این باور، در مقابل این عمل و رفتار در درون خودش احساس میکند، این برّ است.
ایشان افزود: آقای وابسه خدمت پیغمبر رفته معنای برّ را سؤال کند، اما رسولالله اثم را هم برای او معنا کردهاند، میفرمایند: « والإثم: ما حاک فی النفس وتردد فی الصدر» عبارت است از عملی که وقتی انسان انجام میدهد، از باطن خودش را میخورد، من هستم این کار را انجام دادم، من این بیناموسی را انجام دادم، من این دزدی و اختلاس را به جا آوردم، من اینطور به مال و حقوق مردم تجاوز کردم؟ من اینطور در یک جریان سیاسی ضد خدا و ضد دین برای قدرت، مشارکت کردم تا به قدرت برسم ولو به ضد دین عمل کنم؟ از باطن خود را میخورد که چرا این بینش سیاسی غلط را دارد؟ چرا اندیشه ضد ولایی در او حاکم شده، چرا با یک جریان سیاسی سکولار، نابکار و ضد اسلام و انقلاب دست میدهد برای اینکه به یک قدرت و موقعیت برسد؟ خودش را میخورد چرا اینطور شده.
شناخت «آثم» و «کفور» در اصطلاح قرآنی
امام جمعه مشهد مقدس یادآور شد: چنین فردی، نمیتواند تصمیم بگیرد، نمیتواند در راستای این باور و این فکر، قدم بردارد، یکقدم جلو میرود و سه قدم به عقب بازمیگردد، «و تردد فی الصدر»، آثم چنین شخصی است، صد انسان الگویی قران کسی است که در زندگی قدرت تصمیمگیری ندارد چون آن راهی که میخواهد برود، فطرت انسانی او و وجدان اخلاقیاش آن را نمیپسندد و این وابستگی سیاسی که پیداکرده، ضد وجدان باطنی اوست، مصلحت قدرتیابی و فرصتطلبی او را در این جریان و حرکت سیاسی انداخته است.
ایشان عنوان کرد: این آثم کسی است که هر کاری میکند، از باطن، وجدان اخلاقی روی مغز او چکش میزند، هر قدمی برمیدارد به خاطر غیر ارزشی بودن و گناه بودن این قدم، از درون توبیخ و ملامت میشنود، ظاهرش لذت است، شهوت و قدرتیابی است اما از باطن، فشار ملامت باطن درون او هست، این آثم هست، آدمهای ضد الگویی قرآن، چنین آدمهایی هستند؛ با چنین افکار، باورها و رفتارهایی این آدمها مقابل هستند، یعنی دقیقاً میرود به طرف جنایت، در عین اینکه معتقد است جنایت است، این عمل و جنایت را انجام میدهد، به خاطر ضرورتهای زندگی مادی که او را وادار به این جنایت کرده است و از خودش هم متنفر است.
آیتالله علمالهدی گفت: برّ و ابرار، کسانی هستند که از کارشان لذت میبرند، نشاط دارند، کیف میکنند این کار را
کردهاند، روی باورشان ایستادهاند، خدا در برابر من هست و خدا من را میبیند، در معرض خدا هستم ولو اینکه این قصه با صدها مصیبت، درد، رنج و تلخی آمیخته است، دیگر بالاتر از این نیست بچه شیرخواره روی دست بابا پرپر میزند.
ایشان ابراز کرد: عاشق مست دیدهام، مست الست دیدهام/ به روی دست دیدهام، طفل گلو بریدهای؛ پرپر میزند روی دستش، گوش تا گوشبریده، سر به پوست پشت گردن آویخته شده، در این حالت میگوید «لَقَد هَوَّنَ عَلَیَّ بِعَیْنِ اللَّهِ»، میگوید چقدر آسان است بر من، خدا میبیند، تا اینجا در راهش فداکاری کردم، تا اینجا در مقام توسعه دینش جلو آمدم.
آیتالله علمالهدی خاطرنشان کرد: این تابلوی ابرار است و این تابلوی انسان الگویی قران است که در مقابل آن، آثم وجود دارد، این آثم، کفور هم هست؛ کفور یعنی داشتههایش را از خود میداند و چون داشتههایش را از خود میداند، حاضر نیست بندگان خدا را در داشتنهای خود شرکت بدهد؛ فرعون میگوید «الیس لی ملک مصر» مگر ملک مصر مال من نیست؟ ملک مصر را از خود میداند؛ قارون میگوید این پولها، ثروتها، طلا و نقرهها را خودم به دست آوردهام، متخصص هستم، کارشناس و فکر دارم، باید ماهی 54 میلیون تومان حقوقبگیرم، باید در ماه 150 میلیون تومان درآمد و دریافتی من باشد، این همان حرفی است که قارون زده «انَّما أوتیتُهُ عَلیٰ عِلمٍ عِندی»
ایشان افزود: اما ابرار کیست؟ ابرار امیرالمؤمنین است که با یک تکه نان خشک زندگی میکند چون رییس ابرار است و همه وجودش مال مردم، همه وجودش مال دین خدا است؛ برداشتش همان یک تکه نان جوی است که بین دو سنگ نرم میکنم، دردهانش میریزد با یک غرفه آب، بیشتر از این برای خودش حق قائل نیست، بیشتر از این برداشت و دریافت ندارد چون ابرار است و رییس ابرار اما کفور آنی است که همهچیز را مال خودش میداند، در همه دریافتها خود را ذی حق میداند و بندگان خدا در داشتنهای او، سهمی ندارند.