خطبه اول: تربیت دینی جوانان مشکل اشتغال را حل میکند
مشکل اشتغال در کشور یک مشکل فرهنگی است
مطالبه و توقع در فرهنگ اشتغال بالاست؛ یک برگه پاره کارشناسی گرفته و به دنبال استخدام در یکنهاد دولتی یا یک شرکت بهعنوان حقوقبگیر است و تا کار حقوقبگیری برای او محیا نشود، او به دنبال کار نمیرود؛ این جوان قد برافراشته تا ظهر در خانه میخوابد؛ پدر با وانتبار بارکشی میکند تا زندگی را تأمین کند، مشکل در کار نیست، مقصر دولت نیست، مشکل در فرهنگ کار است
خطبه اول نماز جمعه، حرم امام رضا (علیهالسلام)
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی آیتالله علمالهدی، آیتالله علمالهدی ظهر امروز در خطبه اول نماز جمعه مشهد مقدس در حرم امام رضا (علیهالسلام) بابیان اینکه موضوع صحبت در خطبه اول در بحث سبک زندگی اسلامی است، گفتند: یکی از مباحث در این موضوع، مبحث مربوط به کسبوکار و درآمد در زندگی اسلامی است.
یکی از مشکلات امروز جامعه ما، مشکل اشتغال جوانان است و از دغدغههای بزرگ هر دولتی که مسؤولیت اجرایی را به دست گرفته، مسئله اشتغال نسل جوان بوده است؛ آیا راهحل این مشکل بزرگ جامعه در طرحها و ابتکارات اقتصادی است؟ این مشکل قبل از اینکه موضوع اقتصادی باشد یک مسئله فرهنگی است؛ ما در کشور مشکل فرهنگ اشتغال داریم.
ایشان به بالابودند غیرمتعارف انتظار کار از دولت اشاره کردند و بیان داشتند: کشور ما بعد از پیروزی در هشت سال دفاع مقدس تا به امروز، هر دولت و هر دستگاه اجرایی که روی کار آمده است، کشور درحالتوسعه بوده، کشور درحالتوسعهای که کارنامه هر دولتی در این کشور حکایت از حرکت عظیمی در توسعه دارد اما از نظر نیروی انسانی دچار کمبود نیروی انسانی است.
وجود بیش از دو میلیون بیکار در کشور
بیش از دو میلیون افراد خارجی بهعنوان کاریابی وارد مملکت میشوند، همه اینها کار و شغل پیدا میکنند و بعد از مدتی هم بعد از انباشت درآمد خود یک ثروتمند میشوند اما بیش از دو میلیون جوان در همه زمانها در بیکاری و عدم اشتغال به سر میبرند.
علت آن چیست؟ از بیرون از کشور میآیند در این مملکت، کار میکنند، درآمد پیدا میکنند، ثروتمند میشوند اما در داخل جوانها بیکارند، مشکل ما، مشکل فرهنگ اشتغال است؛ مشکل بیکار و عدم اشتغال نیست؛ شما حساب کنید یک برادری دوران بازنشستگی خود را میگذراند، زمان نیرو و توان کارش گذشته، از شغل خود بازنشست شده، در زمان بازنشستگی سه شیفت کار میکند، یا با اتومبیلسواری، کرایه کشی میکنند و یا با وانتبار، بارکشی میکنند.
مقصر بیکاری دولت نیست، مشکل در فرهنگ کار است
امامجمعه مشهد مقدس به تلاش یک پدر بازنشسته برای جوانان خود اشاره و تصریح کردند: یک پدر بازنشسته برای اینکه هزینه تحصیل دانشگاه چهار جوان خود را بتواند تأمین کند و این چهار جوان کارشناسی خود را که میگیرند بهعنوان چهارعنصر بیکار در خرج همین پدر هستند، چرا این بچهها به دنبال کار نمیروند؟ برای اینکه مطالبه و توقع در فرهنگ اشتغال بالاست؛ یک برگه پاره کارشناسی گرفته و به دنبال استخدام در یکنهاد دولتی یا یک شرکت بهعنوان حقوقبگیر است و تا کار حقوقبگیری برای او محیا نشود، او به دنبال کار نمیرود؛ این جوان قد برافراشته تا ظهر در خانه میخوابد؛ پدر با وانتبار بارکشی میکند تا زندگی را تأمین کند، مشکل در کار نیست، مقصر دولت نیست، مشکل در فرهنگ کار است.
کار در شأن کسی نیست، افراد باید در شأن کار باشند، همه کارها در شأن همه انسانهاست؛ روزی امام صادق (علیهالسلام) در مزرعه کار میکردند، بیل میزدند و کار میکردند یکی از اصحاب گفت این کار در شأن شما نیست؛ امام صادق (علیهالسلام) گفتند این کار، کار من است.
مشکل امروز ما فرهنگ اشتغال است
ایشان ادامه دادند: مشکل امروز ما فرهنگ اشتغال است، نه درگذشته اینطور بوده و نه در کشورها دیگر اینطور است که اینقدر از دولت تقاضای کار و اشتغال شود؛ در نظامهای قبل از پیروزی انقلاب در هیچ دورهای نه جریانهای حاکم به دنبال تولید کار برای مردم بودند و نه توقع ایجاد اشتغال وجود داشته، امروز در هیچ کشوری در دنیا بهاندازه کشور ما اینقدر توقع تولید اشتغال و کار نیست حتی در کشورهای توسعهیافته.
مگر دستگاه دولتی چقدر ظرفیت ایجاد اشتغال دارد؟
عضو خبرگان رهبری با تأکید بر اینکه این فرهنگ، فرهنگ غلطی است، خاطرنشان کردند: این کار غلطی است که در کشور ما به وجود آمده، اینکه هرکسی کار را بهعنوان شأنشان تفسیر کردند، دولت موظف است کار بهتناسب این شئون تفسیر شده افراد، تولید کند، مگر دستگاه دولتی چقدر ظرفیت دارد، دیگر اشباعشده؛ جوانان ما قبل از اینکه به دنبال استخدام باشند باید به دنبال کار باشند.
در زمان پیغمبر اکرم (صلواتاللهعلیه) زوج جوانی بودند که ازنظر وضع مالی و اقتصادی در یک وضع نابسامانی به سر می برندند؛ هرچه داشتند مصرف کردند و تمام شد؛ کار بهجایی رسید که قوت لایموت خود را هم نداشتند.
زن جوان به مرد گفت برو فکری بکن، گفت نه کار و شغلی دارم و نه درآمد و پولی، گفت پیش پیغمبر (صلواتاللهعلیه) برو تا به تو کمک کنند و برای ما غذایی تهیه کن؛ این جوان درعینحال که رویش نمیشد به پیامبر اظهار حاجت کند، وارد مسجد شد، به پیغمبر (صلواتاللهعلیه) سلام کرد، پیغمبر (صلواتاللهعلیه) سرشان را بلند کردند و به آن جوان گفتند علیکم السلام و بلافاصله فرمودند: «هرکه از ما چیزی بخواهد ما به او میدهیم اما هرکه از ما بینیازی کند خدا او را بینیاز میکند».
ایشان ادامه دادند: پیغمبر (صلواتاللهعلیه) با این حرف زمینه سؤال را از او گرفتند؛ مقداری نشست، آهسته از مسجد خارج شد و به خانه بازگشت؛ به همسرش ماجرا را گفت و او ناراحت شد که تو حتی توان گدایی هم نداری، او را دوباره به مسجد فرستاد تا از پیامبر پولی بگیرد، جوان دوباره نزد پیامبر رفت سلام کرد و پیغمبر سرشان را بالا کردند، دوباره او را دیدند، جمله قبل را تکرار کردند؛ پس از بازگشت به خانه، زن جوان با او تندی کرد و جوان دوباره به مسجد بازگشت، برای بار سوم نیز به مسجد رفت و پیامبر برای بار سوم همین جمله را برای او تکرار کردند؛ پیغمبر به او گفتند تو سه بار آمدی و من جواب تو را دادم، جوان گفت مشکل من این است که ما قوت لایموت نداریم، آمدم نزد شما این نیاز را تقاضا کنم، به خانه رفتم و همسرم مرا بازگرداند و این بار دیگر رو ندارم بازگردم؛ پیامبر (صلواتاللهعلیه) به او گفت شغل تو چیست؟ گفت من شغل ندارم که مشکلم به فقر رسیده است
پیامبر به او گفت تو مسلمانی و بیکار، ملعون است کسی که سربار دیگران باشد ولو اینکه دیگران پدر عزیزتر از جانش باشد؛ فرمودند چهکاری از دستتو برمیآید؟ گفت خارکنی و هیزم کنی از من برمیآید، یکی از مسلمانان ازآنجا عبور میکرد، به او گفتند آیا ریسمان و تبر اضافهداری به این جوان بدهی، میخواهد به دنبال کار و هیزم کشی برود.
گفت من یک تبر و ریسمان اضافهدارم و به جوان میبخشم، پیامبر (صلواتاللهعلیه) فرمودند حق نداری به او ببخشی، اسلام دین مفتخوری و مفت بازی نیست، ریسمان و تبرت را به او قرض بده، او با هیزم کشی تبر و رس=یسمان بخرد و تبر و ریسمان تو را پس دهد.
او رفت در بیابان تا شبکار کرد، یک پشته هیزم جمعآوری کرد، پولش را گرفت و به خانه بازگشت، به همسرش گفت پیغمبر به من کار داد نه پول؛ صبح فردایش تبر و ریسمان را برداشت رفت به مسجد نماز صبح را خواند، به بیابان رفت و سهپشته هیزم جمعآوری کرد و فروخت؛ حدود دو ماه گذشت، تبر و ریسمان دومی خرید و تبر و ریسمان اول را پس داد، یک شاگرد گرفت و شش ماه نگذشته یک شتر نیز خریداری کرد یک سازمان هیزم کشی راه انداخت،؛ روزی بر شترش سوار بود، در کوچه به پیغمبر برخورد کرد و به ایشان سلام کرد.
اگر جوانان بافرهنگ دینی رشد کنند دیگر مشکل اشتغال نخواهیم داشت
آیتالله علمالهدی خطاب به نمازگزاران، بیان داشتند: برادران و خواهران، مشکل ما این است که در مسئله اشتغال فرهنگ دینی نداریم، سبک زندگی اسلامی در جامعه ما پیاده نشده است؛ اگر جوان ما بافرهنگ دینی رشد کند و پرورش پیدا کند کسی بیکار نمیماند
جوان وقتی به بلوغ اجتماعی رسید باید به دنبال کار رود، آقاپسری میگفت هرچه دنبال کار میروم، کار پیدا نمیکنم، به او گفتم تو دنبال کار نمیروی، کار بسیار است و تو دنبال استخدامی؛ او گفت یعنی میگویید من بیل دستم بگیرم و سر گذر بایستم؟ برو دنبال کار و فعالیت باید به دنبال کار برود، باید کاری انجام دهد تا پول جیبی خود را تأمین کند و حداقل تا یک هفته محتاج پدر نباشد.
آنی که ما باید به آن توجه کنیم این است که هر کاری در شأن همه افراد هست، این ماییم که باید در فرهنگ نسل ما اشتغال را به دستور اسلام حاکم باشد نه اینکه فرهنگ ما بر اساس خواسته نفسانی و توقعات رؤیایی خواسته جوانان تنظیم کنیم.
ویدئو خطبه اول
- ۹۳/۱۰/۱۲