۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت

جلسه ی چهلم

يكشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۳ ق.ظ

فرائد الاصول

استصحاب

 


دریافت

 بحث در اقسام سه گانه استصحاب امور تدریجی .

قسم دوم استصحاب در زمانیات است

گفتیم که معیار وحدت عرفیه است یعنی هر کجا که عرف امر واحد را اعتبار کند در آن جا شک ما از قبیل شک در بقاء بوده و استصحاب جاری میشود و هر کجا را متعدد اعتبار کند در انجا استصحاب جاری نمیشود ( از قبیل شک در حدوث است)

سوال : معیار عند العرف در اعتبار وحدت و عدم آن چیست؟

جواب معیارها متفاوت است که چند نمونه را ذکر میکنیم:

1-     بعضی جاها میزان وحدت و تعدد ، وحدت و تعدد داعی و غرض است. در اینجا قدر متیقن را گرفته و در مازاد مشکوک اصل عدم جاری میکنیم

2-     بعضی جاها میزان وحدت و تعدد موضوع است مثل کسی که قلم به دست گرفته و در اطراف موضوعی مقاله مینوسد. نمیتوانیم استصحاب بقای کتابت جاری کنیم چون شک در بقاء ما کان نیست بلکه شک در حدوث مثل است و لو به دید عرفی

3-     بعضی جاها میزان وحدت و تعدد سبب و منشاء است پس کلیه حوادثی که از یک سبب ناشی میشوند(اسباب وحده دارند) عند الشک استصحاب جاری میشود . اما حوادثی که اسباب مختلفه دارند نمیتوانیم استصحاب بقاء جاری کنیم

چند مثال برای وحدت سبب: الف) خانمی که پنج روز رؤیت دم کرده و قطع دارد به حیضیت سپس روز ششم و هفتم تا دهم هم رؤیت نمود سپس قطع شد. حال شک دارد که روز ششم تا دهم هم حیض است یا خیر ؟ استصحاب بقاء حیضیت جاری می شود.

ب) خانمی تا پنج روز قاطعانه حائض بوده ولی روز ششم و هفتم خون قطع شده و مجدداً روزهای هفتم و هشتم و نهم ودهم خون دید باز هم ممکن است استصحاب کنیم پون شک ما مسبب است از شک در اقتضای طبیعت  زن که تا پنج روز است.

در اینجا عند الشک در بقای استصحاب جاری میشود

4-     بعضی جاها تعدد محرز است نظیر قرائتهای متعدد در مجالس متعدد به دواعی مختلفه

5-     بعضی جاها امر بر انسان مشتبه میشود

در موارد شبه اینها جای استصحاب بقاء نیست و رجوع میشود به اصول عدمیه چه سببی و چه مسببی باشند یا نه؟

قسم سوم: استصحاب مقید به زمان.

منظور از مقید ات به زمان عبارت است اموری که ذاتاً از امور قاره مستقره هستند ولی مقید شده اند به یک امر غیر قاری از قبیل زمان و زمانیات

گاهی تقیید به زمان در لسان دلیل نیست و از ظاهر خطاب استفاده نمیشود .مشهور طرف دار فوریت هستند از باب قدر متیقن و نسبت به مازاد مشکوک اصل برائت جاری میشود

و گاهی تقیید به زمان در خود لسان دلیل آمده است و از ظاهر خطاب استفاده میشود که این خود دو صورت دارد

1-     گاهی مقید شده به زمان مبهم و مجملی  که  باز هم به قدر متیقن باید اکتفا کرد و در مازاد مشکوک اصل برائت جاری کرد

2-     گاهی مقید شده به زمان معلوم و معینی . خود این دو قسم دارد:

الف) گاهی تقیید به زمان به صورت غایت ذکر شده است در اینجا شکی باقی نمی ماند تا استصحاب جاری کنیم

ب) گاهی تقیید به زمان خاص صرفاً به صورت وصفی و قیدی ذکر میشود

حال که کاملا مورد بحث ما روشن شد میگوئیم در مقیدات به زمان استصحاب مطلقاً جاری نمیشود نه به دقت عقلی و نه مسامحات عرفیه.

قبلا گفته شد که استصحاب در احکام تکلیفیه جاری نمیشود . همیشه موضوع ومتعلق حکمش رابا جمیع قیود وجودیه و عدمیه ای که در غرض ملی در تامین مصلحت دخالت دارند در نظر میکیرد  سپس حکم میکند و در آن مقام به حسب واقع و نفس الأمر اهمالی ندارد

از جمله ان قیود زمان است در واجبات موقّته تا مادامی که این زمان خاص باشد حتماً حکم هست و وقتی نبود حکم هم منتفی است و شک در بقاء نداریم تا استصحاب جاری کنیم

این قسمت مؤید مطلب ماست که اگر حکمی مقید به زمانی شد بارفتن قید زمان، حکم هم میرود و جای استصحاب نیست.

     

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی