۱۴۰۳ جمعه ۳۰ شهریور

خطبه دوم: علی عنصر محوری اسلام است

جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۰۷ ب.ظ

افراطی خواندن ارزشی‌ها مختص امروز نیست بلکه زمان امیرالمؤمنین هم بود

از روزی که پیغمبر اکرم سرشان را به زمین گذاشتند تا به امروز در این 1400 سال همه بدبختی‌ها، فلاکت‌ها، درگیری‌ها، شکست‌ها و همه مصائبی که بر سر امت اسلام تا به امروز آمده، عاملش تنها یک‌چیز است و عاملش کنار زدن علی است

خطبه دوم نماز جمعه، حرم امام رضا (علیه‌السلام)

خطبه ی دوم

دریافت

 

بخش عربی از خطبه ی دوم

دریافت

آیت‌الله علم‌الهدی در خطبه دوم نماز جمعه این هفته مشهد مقدس در جمع زائران و مجاوران حرم امام رضا (علیه‌السلام) به سالروز شهادت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) اشاره کردند و گفتند: امروز روز عزای امیرالمؤمنین است، شب شهادت مولاست، مولا در بستر در خانه در چه وضعی است؟ خانه امیرالمؤمنین در چه شرایطی است؟ برادران و خواهران، امروز در نماز جمعه شما مقابل چشم امام رضا که دارید نماز جمعه می‌خوانید در حقیقت هرچه حرف دارید باید درباره علی بگویید و آن‌هم در مظلومیت امیرالمؤمنین، بحث مظلومیت امیرالمؤمنین مهم‌ترین عامل بصیرت سیاسی ما است، یعنی اگر ما در حقیقت ابعاد مظلومیت مولا، علل و عوامل مظلومیت مولا  را درست بررسی کنیم و ریشه‌یابی کنیم در اطرافش مطالعه کنیم به این نتیجه می‌رسیم که مسئله مظلومیت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)  یک حادثه در تاریخ نبود، یک جریان بود که نمونه‌هایش در همه زمان‌ها هست و در عرصه‌های سیاسی امروز ما هم آن علل و عوامل پیدا می‌شود و ما هم باید توجه داشته باشیم که در جامعه امروز ما علی مظلوم قرار نگیرد.

علل و عوامل مظلومیت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) امروز هم در عرصه‌های سیاسی وجود دارد

ایشان ادامه دادند: یعنی آن علل و عوامل مظلومیت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ، الآن هم در عرصه‌های سیاسی هست و یک بصیرت سیاسی درنتیجه تبیین مظلومیت مولا برای ما به وجود می‌آید؛ اول این را بدانید که از همه تعصبات گذشته، از روایات، احادیث، آیات قرآن و اسنادی که مورد فضایل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است بگذریم، اصلاً اسلام منهای علی وجود خارجی پیدا نمی‌کرد، این تجربه تاریخ بود، این چیزی است که همه قائل‌اند، امیرالمؤمنین نبود اسلام و امت اسلامی محقق نمی‌شد.

امام‌جمعه مشهد مقدس به بیان دلایل حقانیت امام علی (علیه‌السلام) پرداختن و افزودند:  چون در یورش و حملاتی که بعد از حتی هجرت پیغمبر اکرم به‌طرف اسلام، رسول‌الله، مسلمانی و امت اسلام شد اگر مولا (علیه‌السلام) نبود در هر یورش و حمله‌ای ریشه اسلام زده‌شده بود، در جنگ بدر، هفتاد نفر از سران قریش و رؤسای بزرگ مشرکین، این‌ها به خاک هلاک افتادند که 35 نفر آن‌ها را شخص امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)  به درک فرستاد و در 35 نفر باقی‌مانده هم در هلاکت یکایک آن‌ها، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)  دخالت داشت.

هفتاد نفر از سرکرده دشمنان پیغمبر و سرسخت‌ترین عناصر شرک در عربستان به دست امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)  در جنگ بدر کشته شد، در جنگ احد که یک عده شهید شدند و یک عده فرار کردند و پیغمبر بود و امیرالمؤمنین و یک لشکر سه‌هزارنفره، آن لشکر سه‌هزارنفره را فقط علی شکست داد و اگر مولا نبود، جنگ احد تومار اسلام را جمع کرده بود، در جنگ احزاب که فقط یک فاتح بیشتر نداشت که با کشته شدن امر بن عبدوُد همه لشکریان فرار کردن، این جنگ یک فاتح داشت و آن فاتح هم شخص امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)  بود.

آیت‌الله علم‌الهدی با تأکید بر این‌که اگر علی (علیه‌السلام) را از اسلام منها کنیم، از اسلام چیزی باقی نمی‌ماند، تصریح کردند: در جنگ خیبر که بنای براندازی ریشه فتنه و فساد و نفاق در سرزمین عرب بود به‌وسیله یهود و از بین بردن یهود که نمایشگاه قدرت و عظمت امیرالمؤمنین در دنیای عرب قرار گرفت، بخش متمدن نشین عربستان، سرزمین یمن که در قلمرو اسلام درآمد به‌وسیله امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)  فتح شد؛ حال در این جریانات شما علی را از متن اسلام منها کنید، اصلاً از اسلام چیزی باقی می‌ماند؟

از روزی که پیغمبر اکرم سرشان را به زمین گذاشتند تا به امروز در این 1400 سال همه بدبختی‌ها، فلاکت‌ها، درگیری‌ها، شکست‌ها و همه مصائبی که بر سر امت اسلام تا به امروز آمده، عاملش تنها یک‌چیز است و عاملش کنار زدن علی است؛ چون علی را کنار زدند این‌همه بلا و مصیبت در 1400 ساله عمر اسلام  بر سر مسلمانان آمد.

علی (علیه‌السلام) عنصر محوری اسلام است

ایشان خاطرنشان کردند: علی یک عنصر محوری اسلام است و عجیب این است با همه این آثار وجودی که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)  داشت، در بدر 70 نفر را کشت، در احد لشکر سه‌هزارنفری را به‌تنهایی شکست داد، در جنگ احزاب با آن عظمت که همه عرب از یهود و غیر یهود دست‌به‌دست یکدیگر داده بودند برای براندازی پیغمبر و اسلام یک فاتح داشت آن‌هم علی، خیبری که نمایشگاه قدرت علی شد، آن‌وقت دشمنی با علی چقدر؟

عضو مجلس خبرگان رهبری افزودند: همه این‌ها که ارزش، عظمت و عزت برای امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)  بود، همه این‌ها را به‌عنوان یک نقطه‌ضعف و ضد ارزش برای امیرالمؤمنین قراردادند، گفتند علی اهل خشونت است و آدم افراطی است؛ این برچسب افراطی زدن به عنصر مدافع دین مال امروز نیست، این از آن روز اسلام عامل مظلومیت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)  شد، وقتی در غدیر خم پیغمبر اکرم مولا  را به‌عنوان جانشین خود تعیین کردند، عده‌ای که درصدد برهم زدن این برنامه پیغمبر بودند، حزبی را راه انداختند و شروع کردند برای این حزب یارگیری کردن، سراغ آدم‌هایی رفتند که فکر می‌کردند با امیرالمؤمنین مسئله‌دارند و آن‌ها صبح روز بعد عید غدیر که پیغمبر هنوز به مدینه نرسیدند و نماز صبح را می‌خواندند، بین صف نماز می‌گشتند برای حزب خودشان یارگیری کنند.

به «سالم مولای حذیفة» برخوردند، می‌خواستند او را به‌عنوان عضویت انتخاب کنند به خاطر این‌که این آدم جسور و گستاخی بود که درهرحال بی‌مهابا همه‌جا خود را جلو می‌انداخت، برای این‌که بفهمند رابطه او با امیرالمؤمنین چیست چون سالم یک برده بود، حذیفة بن یمان او را خرید و در راه خدا آزاد کرد و حذیفة بن یمان هم از سرسپردگان و عاشقان خاص امیرالمؤمنین بود، می‌خواستند ببینند او در خط ارباب و صاحب قبلی خود حرکت کرده یا نه.

از او سؤال کردند منفورترین قبایل عرب در نظر تو کدام قبیله است؟ گفت قبیله بنی‌هاشم، گفتند چرا؟ گفت به خاطر این‌که علی در این قبیله است، گفتند مگر علی با تو چه کرده؟ گفت علی هر جا در عرب بود و یک قلدر و قداره کشی که جلوی پیغمبر ایستاد، علی او را نابود کرد و از بین برد.

ایشان با اشاره به سخنان «سالم مولای حذیفة» در مورد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، خاطرنشان کردند: یعنی از مولا در مقابل این فضایل چهره ضد ارزشی درست کردن و با همین عنوان ضد ارزشی علی را از قدرت کنار ردند که علی اهل خشونت، جنگ و درگیری است و به درد حکومت و خلافت نمی‌خورد، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)  را از قدرت کنار زدند، تنها مسئله از قدرت کنار زدن نبود؛ بزرگ‌ترین ظلمی که به امیرالمؤمنین شد این بود که با یک ملاک‌های ارزشی به‌عنوان ضد ارزشی از قدرت کنار زدند و تازه به کنار رفتن قدرت هم اکتفا نکردند و علاوه بر کنار زدن از قدرت، خانه‌اش را آتش زدند، بچه‌اش را کشتند، عزیزترین عزیزانش را مقابل چشمش کتک زدند و آن وضع را به وجود آوردند و مولا برای حفظ مصالح اسلام همه این‌ها را تحمل کرد.

شما فکر می‌کنید برای امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آسان بود یک عده افراد ناشایست با سرنوشت اسلام و مسلمین در حکومت و مدیریت کشور بازی می‌کنند و علی هم کنار وایسه و نگاه کنه؟ این عبارت مربوط به خود امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است: « و تفقتو الرتی بین اصول جلاد او اصبر علی تخیت الامیال یحرم فی الکبیر و یشیبو فی الصغیر...»، می‌دانید بر سر من چه بلایی آمد؟ بلایی آمد که هر جوانی را پیر می‌کند، هر بچه‌ای را ناتوان می‌کند و هر مؤمنی  را در بلا و مصیبت می‌اندازد.

 

آیت‌الله علم‌الهدی اضافه کردند: برادران، شب مظلومیت علی است، فقط بیایید این درد دل علی (علیه‌السلام) را از زبان خود علی بشنوید، می‌گوید بر من در این مدت این‌گونه گذشت که این مدیریت‌های نابجا را تحمل‌کنم که با سرنوشت اسلام و مسلمین دارد بازی می‌کند، این همان علی است که صدیقه اطهر در خطبه فدکیه فرمودند:« اَو نَجَمَ قَرنُ الشَّیطانِ، اَو فَغَرَت فَاغِرَةُ مِنَ المُشرِکینَ قَذَفَ أخاهُ فی لَهَواتِها، فَلا یَنکَفِیءُ حَتّی یَطَأ صِماخَها بِاَخمصَهِ وَ یُخمِدُ لَهَبَها بِسیفِهِ مَکُدوداً فی ذاتِ اللهِ» زهرا می‌گوید می‌دانید علی که بود؟ علی کسی بود که هرگاه یک ‌شاخ شیطانی مقابل پیغمبر درمی‌آمد و هر وقت یک عربده‌کشی دهان باز می‌کرد اسلام شما مردم مسلمان را ببلعد، پیغمبر اکرم میوه دلش علی را در کام او می‌انداخت و علی دست نمی‌کشید تا بینی او را به خاک نمالد و او را از بین نبرد.

علی (علیه‌السلام) چنین کسی است و درعین‌حال می‌گوید من جوری صبر کردم همچون کسی که در چشمش خار است و در گلویش استخوان است، کسی که در گلویش استخوان گیرکرده باشد چگونه صبر می‌کند؟ علی این‌گونه 25 سال صبر کرد؛ برادر من و خواهر من، اگر یک مژه در چشم شما برود طاقت ندارید، یک خار اگر در چشم شما برود چه حالی دارید؟ علی می‌گوید 25 سال این‌گونه بر من گذشت.

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با اجبار و زور بیعت مردم را پذیرفتند

امام جمعه مشهد مقدس ادامه دادند: تا این‌که نظام فاشیستی در دوره خلیفه سوم قضیه را به‌جایی رساند که مردم یک کودتا کردند و آمدند با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بیعت کنند، اول هم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بیعت آنان را نمی‌پذیرفت به خاطر این‌که مولا احساس می‌کرد در پای بیعت خود نمی‌ایستند، آمدند با علی بیعت کنند که یک حاکم پیدا کنند نه با علی به‌عنوان امام، نه به‌عنوان حجت خدا، به‌عنوان مظهر خدا و حاکمیت خدا، نیامده‌اند با مولا بیعت کنند، مولا اول بیعتشان را قبول نمی‌کردند، خود مولا می‌فرماید: « فَمَا رَاعَنِی إِلَّا وَ النَّاسُ کَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَیَّ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ» من به روزی افتادم که مردم مثل کفتار بر روی من ریختند و از هر طرف به من هجوم آوردند، « حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّعِطْفَایَ» تا جایی که انگشتان پای مرا لگد کردند، گریبان مرا چاک دادند، «مُجْتَمِعِینَ حَوْلِی کَرَبِیضَةِ الْغَنَمِ» اطراف مرا جوری گرفتند مثل گله گوسفند و به زور با من بیعت کردند. در همان روز اول هم مولا علی سیاست خود را به مردم اعلام کرد.

ایشان خاطرنشان کردند: اگر مولا سیاست خود را اعلام نمی‌کرد و مردم به ایشان درمی‌افتادند می‌گفتیم این مردم فکر نمی‌کردند سیاست مولا این است، از همان روز اول مولا سیاست خود را اعلام کرد،« وتبلبلنّ بلبله و لتغربلنّ غربله و لتساطنّ سوط القدر حتی یکون اعلاکم اسفلکم و اسفلکم اعلاکم»، من همه‌چیز را زیر و  رو می‌کنم، مثل یک دیگی که در روی آتش می‌جوشد و همه محتوای این دیگ بالا و پایین می‌رود، مملکت به این صورت درخواهد آمد، بالای شما در جامعه می‌آید پایین، عنصر مستضعف پایین شما می‌رود بالا، من این‌گونه می‌خواهم حکومت را اداره کنم؛ روز اول مولا سیاستش را گفت ولی از همان لحظات اول، از ابتدا همان افرادی که سابقه رزمندگی در رکاب پیغمبر را داشتند به خاطر پول دنیا با علی در افتادند، پرده هیبت علی را در هم  و دیگران هم به خود جرأت دادند با مولا مقابله کنند، برادران، خواهران، بدترین حرکت در مقابل جریان ولایت، پرده‌دری است، این‌که یک عده به میدان بیایند و اهانت به رهبر و اهانت به ولی امر بکنند که راه برای دیگران باز شود.

در این جنگ جمل، کسانی که ادعا داشتند از اصحاب پیغمبرند جوری با امیرالمؤمنین در افتادند که راه را برای غاصبین باز کردند، یک عده آدم اراذل‌واوباش بدسابقه‌ای که در دوره قبلی دزدیده بودند، چاپیده بودند و منفور مردم بودند و هرکدام به یک‌طرف فرار کرده بودند، جرأت نمی‌کردند در مقابل مولا بایستند، عمل طلحه و زبیر جوری پرده‌دری کرد که این‌ها بیایند و با مولا بجنگند و مبارزه کنند و جنگ صفین را تشکیل دادند و به دنبال آن بارقین آمدند.

بعد هم که امیرالمؤمنین با همان مردمی که با ایشان بیعت کرده بودند و روز اول به آنان گفت که شما پای عدالت من نمی‌ایستید، هرچه گفت به میدان بیایید، این اراذل‌واوباش دارند امت را از بین می‌برند و اسلام را نابود می‌کنند، آدم‌ها هم نمی‌آمدند، این روزهای آخر درد دل علی زیاد شده بود.

آیت الله علم الهدی به فشارها و آزار مردم نسبت بخ امیرالمؤمنین اشاره کردند و اظهار داشتند: مولا کارش به‌جایی رسید که خطاب به این مردم فرمود: « أَیَّتُهَا اَلنُّفُوسُ اَلْمُخْتَلِفَةُ وَ اَلْقُلُوبُ اَلْمُتَشَتِّتَةُ اَلشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ وَ اَلْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ» ای آدم‌های از هم پراکنده، ای دل‌های از هم جداشده، بدن‌هایتان دیده می‌شود اما عقل، فکر و اندیشه شما انگار از مغز شما رخت بربسته است، « أَظْأَرُکُمْ عَلَى اَلْحَقِّ وَ أَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْهُ نُفُورَ اَلْمِعْزَى مِنْ وَعْوَعَةِ اَلْأَسَدِ» من دارم شما را وادار می‌کنم که حق را برپا بدارید اما شما از حق فرار می‌کنید مثل فرار بزغاله از غرش شیر، یعنی کار به کجا رسید؟ یعنی اگر بنا شد جریان ولایت در یک جامعه‌ای معیار حق را مشخص کرد ولی مردم نیامدند، بلایی به سر امت اسلام می‌آید که در مظلومیت امیرالمؤمنین این بلا بر سر امت اسلام آمد.

مظلومیت مولا خیلی ادامه پیدا کرد، همین شب سحر آقا مشغول نماز بودند بین نوافله‌شان فرمودند من همین‌طور که نشسته بودم، « من لکدنی عینی» چشم‌ها مقداری گرم شد، «فصنح لی رسول‌الله» یک‌باره پیغمبر را دیدم که پیغمبر فرمود علی چرا ناراحتی، عرض کردم یا رسول‌الله، « ماذا لَقیتُ مِنْ اُمَتِکَ مِنَ الاود و اللَدَد» من از این مردم خیلی رنج دیدم، از کج‌رفتاری مردم، از لجبازی مردم، پیغمبر فرمود «یا علی ادعو علیکم» ای علی، نفرینشان کن، یعنی دیگر پیغمبر تحمل مظلومیت علی را ندارد، پیغمبری که دندانش را شکستند و گفت « اللّهُمَّ اِهدِ قَومی فَانَّهُم لا یَعلَمون»، پیغمبری که سنگ به پیشانی‌اش زدند و گفت « اللّهُمَّ اِهدِ قَومی فَانَّهُم لا یَعلَمون».

علی آن‌قدر مظلوم قرارگرفته که حتی پیغمبر هم طاقت مظلومیت علی را ندارد، می‌گوید «ادعو علیهم» علی نفرینشان کن، مولا گفت من گفتن « فأبدلنی بهم خیرا منهم وأبدلهم بی شرا منی» خدایا به من از این‌ها بهتر بده و به این‌ها از من بدتر بده.

عضو مجلس خبرگان رهبری به نقلی از ام موسی پرداختند و عنوان داشتند:  ام‌موسی، خادمه امیرالمؤمنین است و پرستار دختر کوچک مولا به نام فاطمه، این ام‌موسی نقل می‌کند که سه روز قبل از شهادت علی، یک روز دیدم علی دارد با دخترش ام‌کلثوم حرف می‌زند، می‌گوید دختر من، من خیلی پیش شما نیستم، به‌زودی از پیش شما می‌روم؛ ام‌کلثوم پرسید بابا چطور می‌شود که شما کم پیش ما باشید؟ مولا فرمود پیغمبر را در خواب دیدم، پیغمبر می‌گفت ای علی بیا پیش من، آنچه ما اینجا داریم برای تو بهتر است.

ام‌موسی می‌گوید وقتی علی را با فرق شکافته وارد خانه کردند ام‌کلثوم شروع کرد به ناله کردن و شیون کردن، علی (علیه‌السلام) فرمود ای دخترم گریه نکن، پیغمبر دارد به من اشاره می‌کند و می‌گوید علی بیا پیش من. پیغمبری که طاقت ندارد زخم پای علی را ببیند، چطور می‌تواند زخم سر علی را ببیند؟

دیدن آن این زخم سر علی امروز در بستر برای زینب و ام‌کلثوم یک مقدمه است برای دیدن منظره فجیع‌تر و منظره شدیدتر، معمولاً دو منظره را در مقابل این منظره می‌گویند سخت‌تر است، آنان امروز دیدند بابا با فرق شکافته در بستر افتاده هی از حال می‌رود و دوباره به حال می‌آید و وصیت می‌کند، با میوه دلش امام حسن حرف می‌زند، با امام حسین و عباسش حرف می‌زند؛ به هرکدام یک وصیت دارد.

این‌ها طاقت نمی‌آوردند اما مقدمه‌ای بود برای منظره بدتر، آنجایی که همین زینب آمد در گودی قتل گاه و بدن پاره‌پاره حسینش را برداشت.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی