خطبه اول: ما همچون فرزند بابا ندیدهایم
ترس ما از این است که چشمانمان پر از خاک شود و امام زمان را نبینیم
ما همچون بچهای هستیم که در کودکی به او گفتهاند که پدرت زنده است اما او را ندیده است، دوران کودکی و نوجوانی او میگذرد و او بازهم پدر خود را نمیبیند، تا بهجایی که خاک قبر چشمان او را پر کند و بازهم پدر خود را نبیند، او چه حالی دارد؟ این حالتی است که ما داریم.
خطبهی اول نماز جمعه ، حرم امام رضا (علیهالسلام)
خطبه اول
آیتالله علم الهدی ظهر امروز در خطبه اول این هفته نماز جمعه مشهد در حرم امام رضا(علیهالسلام) به تقارن نیمه شعبان و روز جمعه اشاره کردند و گفتند: روز جمعه مقارن است با روز نیمه شعبان، یعنی دو مناسبتی که در هریک از این مناسبتها انتظار فرج و ظهور مولا است. هر زمانی که نیمه شعبان با جمعه تصادف میکند، دلها توسل خاصی به ساحت امام زمان (عج) دارد. آیا امکان دارد امروزی که هم جمعه است و هم روز نیمه شعبان چشمان ما به جمال مولایمان منور و روشن شود؟
ایشان خطاب به نمازگزاران بیان داشتند: به ما دستور دادهاند «أکثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعجیلِ الفَرَجِ فَإِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُم»، در امروز که روز نیمه شعبان است، روز دعاست، خطبه نماز جمعه هم که جای یک نماز است، این هم خطبه عبادی است پس این خطبه را به امام زمانمان اختصاص میدهیم.
امامجمعه مشهد اظهار داشتند: ما همچون بچهای هستیم که در کودکی به او گفتهاند که پدرت زنده است اما او را ندیده است، دوران کودکی و نوجوانی او میگذرد و او بازهم پدر خود را نمیبیند، تا بهجایی که خاک قبر چشمان او را پر کند و بازهم پدر خود را نبیند، او چه حالی دارد؟ این حالتی است که ما داریم.
تمام ترس و وحشت ما این است که گذشتگان ما آمدند و هی یا فرجالله گفتند، هی یا مهدی گفتند و بابایشان را ندیدند و خاک قبر چشمانشان را پر کرد، خدا نکند خاک قبر چشمانمان را پر کند و آقا و صاحبمان را نبینیم.
ایشان به نقلی از زراره از سفر با امام صادق(علیهالسلام) اشارهکرده و گفتند: زراره از شاگردان خاص امام صادق(علیهالسلام) است، میگوید من در سفری با امام صادق همراه بودم، روز آخر سفر بود که شب قبل به امام صادق خبر دادند که مردم مدینه تصمیم گرفتند استقبال شایانی را برای شما در کنار جریان حاکم رقم بزنند. امام صادق فرمودن این استقبال به صلاح ما نیست و ما نباید بگذاریم این استقبال صورت بگیرد و از طرفی هم نمیتوان با احساسات مردم مقابله و جریحهدار کرد، بهترین کار این است که ما از راه میانبری برویم که از پشت شهر مدینه به شهر برسیم و قبل از رسیدم قافله به شهر، مردم ما را در میان خودشان میبینند و خودبهخود مراسم استقبال منتفی میشود.
قافله حرکت کرد و به تپهای رسید، امام صادق(علیهالسلام) بالای تپه رفتند و در کنار سنگی که آنجا بود پیاده شدند، قافله فکر کرد حضرت بهمنظور حاجتی پیاده شدند و قافله به راه خود ادامه داد. امام صادق دستان مبارک خود را روی سنگ گذاشتند، سنگینی دستها را روی سنگ گذاشتند و کورهراهی نمایان شد، از آن کوره را رفتیم و به روستایی رسیدیم. امام صادق فرمود اهالی این روستا از شیعیان ما هستند اما بهوقت ظهر است و اگر ما به این روستا برویم هم آنان از کار میافتند و هم ما از راه بازمیمانیم.
رفتم مقداری نان و غذا تهیه کنم و برگردم، هنگام بازگشت دیدم امام صادق(علیهالسلام) کودکی را در آغوش گرفت و بهقدری اشک میریخت که خاکهای اطراف این بچه گل شد؛ از امام پرسیدم آقا چرا گریه میکنید؟ فرمودند زراره این بچه امام زمان خودش را ندیده و گریه میکند، من چطور میتوانم آرام باشم؟ یک بچه شیعه برای اینکه امام خود را ندیده گریه میکند، این جمعیت هم نیمه شعبان گریه میکنند که آقای خود را ندیدهاند، صاحب خود را ندیدهاند، آقا یا فرجالله.
ایشان ادامه دادند: اگر بناست گریه یک بچه شیعه آنطور گریه امام صادق(علیهالسلام) را دربر داشته باشد، آقا ما همان بچه امام زمان ندیدهایم، سر ما را هم در بغل بگیر آقا، لااقل اشک ما با اشک شما در انتظار فرج آمیخته میشود، عنایت خدا برانگیخته میشود، این انتظارها تمام شود این دربهدر رفتنها و انتظار نشستنها تمام شود. اشک شما با اشک ما آمیخته شود دارای این اثر و برکت است چون اگر شما توجه نداشته باشید اشک ما هم درنمیآید، چون امام زماندارند گریه میکنند روز نیمه شعبان من و شما هم گریه میکنیم.
آیتالله علم الهدی تصریح کردند: روز عرفه روز جمعه بود، گفت دعای ندبه خواندیم و در دعای عرفه متوسل شدیم، گفت من مسئلهدار شدم، امروز روز جمعه است، نشانی او را در عرفات دادند، نشانیاش را در یسار جبل الرحمه دادند، از صبح داد میزنیم و فریاد میزنیم، چرا امام زمان از ما خبر نگرفت؟ گفت حالم خوب نبود خوابیدم، در خواب امام زمان (علیهالسلام) را دیدم، گفت آقا امروز جمعه بود و ما از صبح دعای ندبه خواندیم و به شما متوسل شدیم، آیا شما دو سه خیمه آن ظرف تر بودید و با سراغ ما نیامدید؟ فرمودند تو از کجا میدانی که ما نیامدیم؟ فرمود زمانی که دعای ندبه میخواندی به عبارتی رسیدی که چندین بار خواندید و اشک ریختید و بیحال شدید؟ من آنجا جلوی خیمه شما بودم و به چهره تکتک شما نگاه میکردم، اگر نگاه من نبود شما این حال را پیدا نمیکردید.
ایشان تأکید کردند: هرکجای کره زمین هستید آقا این مردم عاشق و منتظر و دلدادهات هستند به یاد تو اشک میریزند، اگر تو نگاه نکنی اشک این مردم هم نمیآید. اگر تو برق اشک ما را نبینی اشک ما جاری نخواهد شد.