۱۴۰۳ يكشنبه ۲۳ ارديبهشت

 

خطبه اول ـ کفر و استکبار در یک خط قرار گرفته است، انسان مستکبر، انسان کافر است، جامعه مستکبر، جامعه کافر است، سیاست استکباری، سیاست کفر است، تبعیت از مستکبر و سیاست مستکبرین درواقع اجرای کفر و از مرحله ایمان خارج است.

 

به گزارش Alamolhoda.com، آیت‌الله علم‌الهدی ظهر امروز در خطبه اول نماز جمعه این هفته، 30 تیرماه در حرم امام رضا (علیه‌السلام)، در ادامه تبیین شیطان شناسی از آیات قرآن، با بیان این‌که کلام ما در خطبه اول در موضوع شیطان شناسی از قرآن کریم بود، در سوره مبارکه صاد آیه 71 تا 76، ذات مقدس پروردگار می‌فرماید « إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طینٍ؛ فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ؛ فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ؛ إِلاَّ إِبْلیسَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ؛ قالَ یا إِبْلیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالینَ؛ قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ»؛ بحث ما در ویژگی‌ها و خصوصیات شیطان است، از دیدگاه آیات شریفه قرآن.

 

استکبار، برجسته‌ترین ویژگی شیطان

 

ایشان ادامه داد: اولین و برجسته‌ترین خصوصیت و ویژگی شیطان، استکبار شیطان است و با شناخت این خصوصیت در شیطان، اگر بتوانیم جریان استکبار را به‌عنوان یک خاصیت شیطانی که مبدأ آن ابلیس است، شناسایی کنیم، نه‌تنها خودمان نسبت به استکبار مصونیت پیدا می‌کنیم، بلکه موضع ما هم در یک راهبرد قرآنی در برابر استکبار و مستکبرین روشن می‌شود؛ ذات مقدس پروردگار، نقطه مقابل استکبار را تواضع، خضوع و اجرای بی‌چون‌وچرا در برابر امر و فرمان الهی قرار داده است.

 

آیت‌الله علم‌الهدی تصریح کرد: گاهی انسان امر خدا را امتثال می‌کند اما با اندکی تأمل، اجرای فرمان الهی را با مصالح زندگانی مادی و منافع خود ارزیابی می‌کند، گاهی در اجرای فرمان الهی دچار تردید می‌شود که آیا فرمان خدا را اجرا کند، این واجب الهی را به جا آورد و این حرام خدا را ترک کند یا نه؛ این حالت‌ها، حالت‌هایی است که با نقطه تقابل با استکبار نمی‌سازد، نقطه مقابل استکبار این است که وقتی فرمان خدا به انسان ابلاغ می‌شود و انسان علم پیدا می‌کند بر اینکه عملی محبوب پروردگار است، مطلوب خدا است و مأمور به در شریعت مقدس اسلامی است، بدون چون‌وچرا و تردید به‌عنوان یک مسئله حتمی آن را انجام دهد.

 

بهترین راه فهم خواسته خدا، توجه به امر خدا است

 

ایشان با بیان این‌که بهترین راه برای فهم خواسته خدا، توجه به امر خدا است، گفت: در این آیه شریفه می‌فرماید وقتی خدا به ملائکه گفت من این آدم ر آفریدم و هنگامی‌که ساختار او را تنظیم کردم و در روح خودم در آن دمیدم، در مقابل او به سجده بیفتید، خدا نمی‌گوید «فسجدو له»، او را سجده کنید، به این صورت امر نمی‌کند بلکه می‌گوید « فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ»، در مقابل استکبار آنی که شما باید انجام بدهید، تحقق مأمور به و مطلوب پروردگار است که با امر خدا به او علم پیدا کردید، من بنده در مقام عبودیت پروردگار آنچه خدا می‌خواهد باید انجام دهم، از کجا بفهمم خواسته خدا چیست، بهترین راه علم به خواسته پروردگار، امر خدا است، وقتی خدا به چیزی امر می‌کند، به‌عنوان یک تکلیف و امر واجب، انجام دادن من خیلی مهم نیست، آنی که مهم است این است که به‌عنوان یک عبد و بنده خداوند درصدد اجرا و تحقق چیزی هستم که خدا خوشش می‌آید، از هرچه خدا خوشش می‌آید، باید آن را محقق کنم.

 

نماینده ولی‌فقیه در خراسان رضوی به تبیین معنایی «فسجدو له» و « فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ» پرداخت و افزود: به‌مجرداینکه من این وجود را آفریدم، ساختار جسمانی او را تنظیم کردم و در روح خودم در او دمیدم،شما به سجده بیفتید، نمی‌گوید سجده کنید؛ اگر می‌گفت «فسجدو له»، معنایش این بود که ملائک باید درنگ و تحلیل کنند و در مقام تکلیف به انسان سجده کنند اما می‌گوید « فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ»، همین‌که در آدم صبغه الهی دیدید، در این موجود ساخته‌شده پرورش‌یافته رنگ خدایی احساس کردید، همین‌که مشاهده کردید «نفختو فیه من روحی»، به خاک بیفتید، به سجده بیفتید، رنگ خدا در او تجلی پیدا کرده است، صبغه الهی در او متجلی شده است، این بالاتر از امر است.

 

ایشان عنوان کرد: یک وقت امر می‌کند به‌عنوان تکلیف که واجب الهی را انجام دهم، شما که می‌بینید این موجود رنگ خدایی دارد و روح خدا در او دمیده شده است، به سجده بیفتید، این معنای بندگی است؛ زمانی احساس می‌کنم یک جریان، جریان خدایی است، یک عرصه، عرصه رضای الهی است، حتی امر و فرمان هم به من نرسد، به‌عنوان دلدادگی به ذات مقدس پروردگار، عبودیت و بندگی در مقابل خدا، به‌مجرد این احساس، آن را محقق می‌کنم، «ف» در «فَقَعُوا»، فای تفریع است، اینکه این‌ها به سجده بیفتند، متفرع است بر اینکه نفخت فیه من روحی؛ وقتی من از روح خودم در او دمیدم که رنگ خدایی و خاصیت خدایی پیدا کرده است، به سجده بیفتید.

 

سجده نکردن بر آدم، استکبار نسبت به خدا بود

 

آیت‌الله علم‌الهدی، سجده نکردن شیطان در برابر انسان را استکبار نسبت به خدا عنوان کرد و گفت: مشکل استکبار شیطان از اینجا شروع شد، نه اینکه آدم مخلوقی بود و بر شیطان سجده نکرد، به خاطر اینکه شیطان صبغه الهی را در آدم دید، رنگ خدایی را در او مشاهده کرد، به مسئله مبدأ ساختار مادی آدم که از خاک است و ساختار مادی او که از آتش است، به این توسل جست و امتناع کرد از سجده کردن؛ وقتی تو شیطان رضای خدا را در این موجود می‌بینی، صبغه و رنگ الهی را در او مشاهده می‌کنی و از سجده کردن امتناع می‌کنی، این استکبار در برابر خدا است؛ این استکبار شیطانی است.

 

عبادت جمعی و فردی خداوند

 

ایشان اضافه کرد: اطاعت خدا باید به این صورت انجام بگیرد، هم به‌صورت فردی و هم به‌صورت جمعی، عبودیت فردی در جامعه‌ای که عبودیت جمعی ندارد، بندگی کامل برای خدا نیست، ذات مقدس از اطاعت ملائکه تعبیر می‌کند « فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ»، ملائکه به‌صورت دسته‌جمعی سجده کردند، یکی‌یکی سجده نکردند؛ یعنی در درگاه خدا عبودیت جمعی جامعه مؤمنین ارزش دارد، اینکه در یک نماز جمعه در ظهر جمعه 40 هزار مرد و زن باهم به خاک می‌افتند و می‌گویند «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ»، یعنی عبادت جمعی، به‌مجرداینکه گفته شد « فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ»، همه فرشتگان به خاک افتادند و همه باهم سجده کردند.

 

امام‌جمعه مشهد مقدس تصریح کرد: اگر در جامعه‌ای زندگی کنیم که عبودیت و بندگی جمعی برای خدا نیست، بنده با حال‌ترین نمازها را می‌خوانم، بافضیلت‌ترین روزه‌ها را می‌گیرم، مهم‌ترین دعا و عبودیت فردی خودم را در درگاه خدا انجام می‌دهم اما من یک نفر هستم در کار فردی اما در عبودیت جمع نقش و دخالت ندارم، جمع باید بنده خدا باشد، جامعه باید در زندگانی جمعی و سیاسی‌اش راهبرد حیات سیاسی و اجتماعی‌اش را از خدا بگیرد و جمعاً عمل کند، این انسانی که عابد در عبادت فردی است اما در یک جامعه‌ای که به‌عنوان جامعه دینی و ایمانی در خط انجام وظایف و تکالیف اجتماعی و سیاسی‌اش راهبرد را از خدا گرفته و مقام تأمین رضای حق در زندگانی جمعی خود هست و در جمع در این عبادت داخل نمی‌شود، عبادتش ناقص است ولو نمازش بهترین نمازها باشد ولو با بالاترین قرائت‌ها نمازش را قرائت کند ولو با خضوع و خشوع در برابر خدا نماز بخواند اما در وظایف اجتماعی جامعه دینی دل داده به حق، نقش و دخالتی نداشته باشد، این بندگی‌اش تناقض است.

 

کفر و استکبار در یک خط قرار دارند

 

ایشان با بیان این‌که خداوند در قرآن کریم، کفر و استکبار را در یک خط قرار داده است، خاطرنشان کرد: در مورد شیطان هم می‌گوید «الا ابلیس، استکبر و کان من الکافرین»، در این آیه شریفه، کفر و استکبار در یک خط قرار گرفته است، انسان مستکبر، انسان کافر است، جامعه مستکبر، جامعه کافر است، سیاست استکباری، سیاست کفر است، تبعیت مستکبر و تبعیت از سیاست مستکبرین و استکبار درواقع اجرای کفر است و از مرحله ایمان خارج است.

 

آیت‌الله علم‌الهدی گفت: در این «کان من الکافرین» مفسرین نظر داده‌اند که این‌که خداوند این عبارت را می‌گوید، یعنی شیطان از قبل کافر بود و بر اثر کفر قبلی استکبار ورزید یا بر اثر استکباری که ورزید کافر شد، یک عده می‌گویند شیطان از قبل کافر بود، به خدا ایمان و عقیده نداشت و دلیل دارند، دلیل آن این است که شیطان معتقد بود امر خدا را به خاطر خود خدا نباید اطاعت کرد، امر خدا را بر اساس مصلحت و منافع زندگانی خود باید اطاعت کرد.

 

ایشان ادامه داد: لذا وقتی خدا امری می‌کند، آیا به مصلحت و منفعت ما است، آیا اگر به مصلحت و منفعت ما هست، آنجا اطاعت کنیم اما اگر در ارتباط مصالح زندگی ما نیست، امر خدا به‌عنوان اطلاق ملک پروردگار و حکمت الهی نباید اجرا شود، این عقیده شیطان بود به همین دلیل وقتی خدا گفت سجده کن، گفت چرا سجده کنم؟ این چرا گفتن در مقابل خدا به دنبال فلسفه امر پروردگار رفتن و از خدا فلسفه خواستن، لازمه این چون‌وچرا کفر است؛ ملک و حکمت مطلق را برای خدا قائل نیست لذا در مقابل امر خدا چون‌وچرا می‌کند.

 

نماینده ولی‌فقیه در خراسان رضوی افزود: این نظریه با استثناء این آیه درست درنمی‌آید، در این آیه خدا شیطان را از فرشتگان استثناء می‌کند، «همه ملائکه سجده کردند الا ابلیس»، پس ابلیس عنصری بوده که ولو از جنس فرشتگان نبوده و می‌گویند این استثناء، استثناء منقطع است ولی درعین‌حال در سطح ملائکه بوده و در ردیف ملائکه بوده که مأمور به امری قرار گرفت که ملائکه مأمور به آن امر شده‌اند، چطور ممکن است چنین فردی کافر باشد؟

 

ایشان افزود: کفر ابلیس در نتیجه استکبار او است، استکبار ابلیس مولد کفر او شد و حرفی که زده « خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ» که از حرفش بودی این می‌آید که به حکمت و ملک مطلق خدا قائل نیست، در مقام توجیه استکبار او است، از این توجیهی ک نسبت به این استکبار داشت، ابلیس کافر شد و این «کانَ» که فعل ماضی آورده شده، دال بر ثبات است.

 

آیت‌الله علم‌الهدی به بیان مثالی در تبیین به کار بردن فعل ماضی برای اعمال حال، گفت: شما در مقام عقد ازدواج، آقای عاقد می‌گوید «انکحتُ»، با فعل ماضی می‌گوید درحالی‌که الآن دارد انشاء ازدواج می‌کند اما با لفظ ماضی می‌گوید اما از گذشته خبر نمی‌دهد چون لفظ ماضی دال بر ثبات است، در اینجا هم «و کان من الکافرین» که خدا می‌فرماید، یعنی کفر ابلیس با استکبار ابلیس به‌عنوان یک مسئله ثابت غیرقابل زوال در زندگی ابلیس ادامه دارد و استکبار مولد کفر است.

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی