حجم عبادت ملاک نیست، خداوند بنده مطیع میخواهم
خطبه اول ـ حجم عبادت به درگاه خدا فرقی نمیکند، تمام ایام سال روزهبگیر، گرسنگی و تشنگی بکش، این گرسنگی و تشنگی چه نفعی برای خدا دارد؟ آنچه خدا میخواهد، بنده مطیع است، بندهای میخواهد که او را اطاعت کند.
به گزارش Alamolhoda.com، آیتالله علمالهدی ظهر امروز در خطبه اول نماز جمعه این هفته، 12 خردادماه در حرم امام رضا (علیهالسلام)، با بیان اینکه کلام ما در خطبه اول درباره موضوع شیطان شناسی در قرآن بود، اظهار کرد: آیهای که در دو هفته قبل به این مناسبت عرضه داشتیم، آیه 50 سوره مبارکه کهف بود، «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِی وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا».
ابتدا مطلبی که در این آیه بحث شد، جمله ذیل آیه با جمله ذیل آیه قبلی که دراینباره بحث شد، بین آنها تعارض ظاهری به نظر میرسید، دراینباره عرض کردیم که ولایت بر دو قسم است، ولایت طاعت و ولایت تدبیر و بعد دراینباره توضیحاتی عرض شد، اصل تفسیر این آیه بنا شد به جلسات بعد موکول شود.
لغزش انسان در برابر معصیت قابل جبران است اما شیطان زیستی نه
این آیه شریفه در مقابل آیه 49 سوره مبارکه کهف است، خداوند در این آیه تذکر میدهد در مورد سرنوشت گناه و نتیجه معصیت خدا در عرصه معاد یعنی در حقیقت آیه 49 درباره تذکر نسبت به سرنوشت و معاد است، این آیه شریفه مربوط به تذکر خدا درباره زندگی انسان است؛ انسانها میتوانند دو نوع زندگی کنند، شیطان زیستی و خدا زیستی، بحث ما این نیست که تنها در برخی اعمال تبعیت از شیطان کنیم، شیطان ما را با تزیین و آرایشگریهایش فریب دهد و گناه انجام دهیم.
اینکه انسان در برابر آرایشگریهای شیطان بلغزد و معصیتی انجام بدهد، قابل جبران است اما آنچه در مسئله شیطان مهم است، مسئله شیطان زیستی و خدا زیستی است؛ گاهی اوقات جریان شیطان مسیر زندگی را عوض میکند، باید حساب کنیم که اساس زندگیمان بر اساس شیطان زیستی است یا خدا زیستی و در این آیه شریفه، محور خدا زیستی، حدفاصل بین شیطان زیستی و خدا زیستی در این آیه شریفه مشخص میشود.
سجده عبادت، تکریم و اطاعت
موضوع این آیه، سجده است، فرشتگان به فرمان خدا در برابر آدم سجده کرد اما شیطان سجده نکرد و فرمان خدا را اجرا نکرد؛ سه جور سجده داریم، یکجور سجده عبادت است که در مقام دلدادگی و بندگی خدا سر به خاک میگذاریم مثل سجدهای که در نماز سر به خاک میگذاریم، سر به خاک، «سُبْحانَ رَبِّیَ الْأَعْلى وَ بِحَمْدِهِ»، عبودیت ما نسبت به ذات مقدس پروردگار در حدی است که خدا را از همهچیز بالاتر و خودمان را در برابر خدا ناچیزتر از هر شیئی حتی خاک میدانیم، این سجده، سجده عبادت است.
سجده دوم، سجده تکریم و شکر است؛ انسان به نعمتی که میرسد، به خاک میافتد و خدا را سجده میکند و گاهی از اوقات، سجده در برابر همان نعمت صورت میگیرد مثل سجده یعقوب در برابر یوسف، «وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً» وقتی یعقوب و یوسف به هم رسیدند و یعقوب را یوسف به میان دستگاه سلطنتی و کاخ خودش برد، در آنجا «وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْش»، اینها را بر یک کرسی نشاند، یوسف هم در جایگاه مخصوص حکومتی خود قرار گرفت، یعقوب چشمش به جمال یوسف افتاد، زیبایی، کرامت، عفت نفسانی و قرب خدا از اول برای یوسف بود اما این جلالت قدرتی که در کنار آن کرامات و در کنار آن زیباییها در یوسف متجلی شده است، توجه یعقوب را آنچنان به خود جلب کرد که در مقابل یوسف به سجده افتاد، یعنی شکر الهی را در سجده بهجا آورد.
یوسف برای یعقوب مظهری از جلالت و عظمت حق جلوه کرد و در مقابل عظمت و جلالت حق در مقام شکر این نعمت، بر آنهمه زیبایی، جلال و اخلاص و ایمان خدا را شکر کرد اما قبله شکر یعقوب/ف یوسف بود چون مظهر جلالت و عظمت حق جلوه کرد.
سجده سوم، سجده اطاعت است که خداوند متعال به فرشتگان دستور داد در برابر آدم سجده کنند، خود فرشتگان که سجده کردند، در آدم خصوصیتی را ندیدند که باید آدم قبله آنان ازنظر سجده پروردگار قرار بگیرد اما همانطور که خداوند فرمود «إِنِّیَّ أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُون»، من چیزی میدانم که شما نمیدانید، با اتکای به این فرموده خدا که اطلاع پروردگار از غیب وجود آدم چیزی است که بر حسب آن اطلاعش به ما فرمان داده او را سجده کنیم، ملائکه بهعنوان اطلاعت خدا آدم را سجده کردند، «فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ»، شیطان سجده نکرد.
در مورد اینکه شیطان استثنا شد، اولاً خدا میفرماید «کَانَ مِنَ الْجِنِّ»، این استثنا ابلیس از ملائکه، استثنا منقطع است نه اینکه از اول جنسأ فرشته بود منتها عبودیت پروردگار او را در مقام ظرف وجودی آنقدر بالابرده بود که در شأن ملائکه قرارگرفته بود، فرمانی که برای فرشتگان مبنی بر سجده بر آدم آمد شامل ابلیس هم میشد اما «فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ»، شیطان از امر پروردگار اطاعت نکرد.
مشکل شیطان در سجده نکردن بر آدم چه بود؟
مشکل شیطان در سجده نکردن آدم که رجیم شد، چه بود؟ آیا آدم واقعاً آنقدر جلالت و عظمتش بالا بود که اگر شیطان بر آدم سجده نکرد، رجیم و رانده شود از درگاه حق؟ واقعاً گناه شیطان، ندیدن جلالت و عظمت آدم بود؟ این سقوط یک سقوط عادی نیست، من بنده خدا با هزاران گناه و معصیت در مقابل دو قطره اشک باریدن، یک مناجات سحر ماه رمضان انجام دادن و اظهار ندامت به درگاه خدا عرضه میدارم «وَلَیْتَ شِعْرى یا سَیِّدی وَاِلـهی وَمَوْلایَ اَتُسَلِّطُ النّارَ عَلى وُجُوه خَرَّتْ لِعَظَمَتِکَ ساجِدَةً، وَعَلى اَلْسُن نَطَقَتْ بِتَوْحیدِکَ صادِقَةً»، خدایا کاش میدانستم آتش تو نمیسوزاند صورتهایی که برای تو به خاک افتاده و زبانهایی که «لا اله الا الله» گفته؛ طلبکارانه به خدا میگویم گناه کردم، معصیت کردم، جهنمی هستم، استحقاق عذاب تو را دارم اما واقعاً این صورتم برای تو به خاک افتاده، مگر آتش این صورت را میسوزاند؟ زبان من لا اله الا الله گفته، مگر آتش این زبان را میسوزاند؟ با دو رکعت نماز و نافله این توقع را از خدا دارم، شیطانی که چندین هزار سال خدا را عبادت کرد، عبادتش آنقدر زیاد بود که از مرحله جن بودن به مقام فرشته رسید، حالا چون به آدم حسودی کرد و چشم ندید نسبت به آدم پیدا کرد، این حجم عظیم عبادت، کار، فعالیت، کمال و اوجگیری از بین رفت و اینطور خدا معامله میکند؟ پس تکلیف ما چه خواهد شد؟
نه به خاطر اینکه آدم را ندید، نه به خاطر اینکه نسبت به آدم چشم ندید پیدا کرد، آیا به خاطر استکبار بود؟ خداوند خصوصیت شیطان را در سجده نکردن، «ابا کرد و استکبار ورزید»، به خاطر استکبارش بود؟ گناه استکبار و خودبرتربینی آنقدر زیاد است که این حجم عظیم عبادت و قرب پروردگار را از بین ببرد؟ استکبار شیطان سبب فسق آدم شد اما خود فسق شیطان موجب استکبار نبود، اینکه میگوید «فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ»، فسق او نه نادیده گرفتن عظمت آدم بود و نه استکبار بود، خود فسق این بود که او اطاعت نکرد.
خداوند بنده مطیع و فرمانبردار میخواهد
خدا بنده مطیع میخواهد، برنده فرمانبردار میخواهد؛ برادر و خواهر من، حجم عبادت به درگاه خدا فرقی نمیکند، تمام ایام سال روزهبگیر، گرسنگی و تشنگی بکش، این گرسنگی و تشنگی چه نفعی برای خدا دارد؟ آنی که خدا میخواهد، بنده مطیع است، بندهای میخواهد که او را اطاعت کند، دو رکعت نماز مستحبی هم نمیخواند ولی نماز واجبش را اول وقت میخواند؛ اگر یک بچهای بابایش صدا بزند، بگوید پسرم، محل نگذارد، دوباره بگوید پسرم! بازهم محل نگذارد، دوباره بگوید پسرم! و بازهم محل نگذارد، این پدر بعد از سه بار با این بچه چه میکند و چه وضعی دارد؟ از بابا بالاتر خالق و رازق من است.
به من میگوید بنده من «اللهاکبر»، محل نمیگذارم، بنده من «اشهد ان لا اله الا الله»، محل نمیگذارم، بالاتر، «حی علی الصلوه»، بازهم محل نمیگذارم، این چه بندگی خداست؟ حجم عبادت را خدا نمیخواهد؛ به ما هم گفته روزهبگیرید برای این است که در سایه روزه گرفتن تمرین کنید بنده مطیع شوید، هرچه خدا گفته انجام نده، ترک کن، چطور آب و غذا نمیخورید، در تمام زندگی هم هرچه خدا گفت انجام نده، ترک کن؛ آنچه در درگاه خدا ارزش دارد، اطاعت ذات مقدس پروردگار است.