۱۴۰۳ پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت

جلسه شصت و نه

دوشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۳۶ ق.ظ

درس خارج فقه

فقه حکومتی

جواز اقامه حکم در عصر غیبت

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم
جلسه‌ی شصت و نهم، دوشنبه 23 اسفند‌ماه 1395 – 14 جمادی الثانیه 1438

مقدّمه
آخرین بحث ما درباره‌ی تبیین نظریات مرحوم صاحب جواهر رحمه الله درباره‌ی استدلال ایشان به مقبوله‌ی عمر بن حنظله بود و گفته شد که اشکال شده به این که بعد از شهادت امام علیه السلام، نصب فقیه منصوبش باطل بشود و ادامه‌ی ولایتش منوط به نصب مجدّد او از جانب معصوم بعدی است.

باقی ماندن نصب بعد از شهادت امام معصوم علیه السلام
اگر انشاء نصب از جانب امام صادق علیه السلام باشد، فقط فقهای زمان ایشان منصوب شده‌اند و دیگر فقهای زمان‌های بعدی و زمان غیبت منصوب به ولایت نیستند.
مرحوم صاحب جواهر رحمه الله در جواب این اشکال فرمودند که جمله‌ی «انی جعلته علیکم حاکماً» جمله‌ی انشائی نیست، بلکه اعلامی است. حاکمیّت فقیه یک مسأله‌ی واقعی است که امام صادق علیه السلام با این جمله آن را اعلام فرموده‌اند؛ همچنان که ایشان گفته‌اند که مثلاً «شهادت عدلین معتبر است» و یا این که «ید قرینه‌ی مالکیّت است». بحثی که در کلامشان داشتند همین است که «قد جعلته علیکم حاکماً» ظهور در اعلام نصب دارد و فرمایش شهید رحمه الله جواب اشکال شیخ رحمه الله نیست.

پاسخ مرحوم صاحب جواهر رحمه الله به اشکال بطلان نصب بعد از شهادت امام علیه السلام
پاسخ ایشان به این اشکال این است که امامت ائمّه علیهم السلام محدود به یک زمان خاصّی نیست؛ ذوات مقدّسه‌ی معصومین علیهم السلام، امام برای تمامی افراد در تمام قرون و اعصار هستند؛ همچنان که هم اکنون مثلاً امام علی علیه السلام را با آن که معاصر ما نیستند امام خودمان می‌دانیم و اوامرشان را واجب الاطاعه می‌دانیم، اوامر ایشان برای تمامی زمان‌ها و مکان‌ها و همه‌ی افراد واجب الاطاعه است؛ مگر آن که قرینه‌ای باشد که نصبشان محدود به زمان خاصّی باشد. این خلاصه‌ی فرمایش مرحوم صاحب جواهر رحمه الله در ردّ این اشکال است.
این که مرحوم محقّق این حرف را فرموده‌اند اصلش مربوط به عامّه است که برای ائمّه‌شان عصمت و ولایت قائل نیستند، لذا نصب و تأسیس آنها را در زمان خودشان نافذ می‌دانند، نه در زمان‌های دیگر. پس این اشکال مرحوم محقّق رحمه الله از همان اول وارد نیست تا نیاز به پاسخگویی داشته باشد.
قلت: وجه البحث ظهور الأدلة فی کونه إنشاء نصب منه، بل هو کاد یکون صریح‌قوله (علیه السلام): «فانی جعلته قاضیا و حاکما»‌لا أنه مجرد إعلام، و کیف یکون إعلاما و قد عرفت الاحتیاج إلى إنشاء النصب و الاذن.نعم قد یقال فی دفعه- مضافا إلى ما سمعته من النص على‌ نصبه من صاحب الزمان روحی له الفداء-: إن إمام العدل له النصب فی الأزمنة المتأخرة عن زمان موته، فان الزمان بأجمعه لجمیعهم و معصومون عن الخطأ، و لا ینطقون عن الهوى إن هو إلا وحی یوحی، و هذا الفرع إنما ذکره العامة على أصولهم فی أئمتهم المنصوبین من قبلهم لا من ربهم بخلاف أئمتنا (علیهم السلام) الذین هم أولیاؤنا أحیاء و أمواتا، و إنما ینعزل نوابهم بالموت حیث تکون التولیة منهم مقیدة بذلک و لو بظاهر الحال، لا لانقطاع ولایتهم بالموت، فإذا کانت من أحدهم على الاستدامة صریحا أو ظاهرا فلا إشکال فی عدم الانعزال، و منه نصب الصادق (علیه السلام) لکل من عرف حلالهم و حرامهم الظاهر بل الصریح فی ذلک، فیمضی حینئذ حکمه و لو بعد موته فی زمن الامام الآخر المعبر فی الحقیقة عن الأول، فإن حکمهم واحد و أمرهم واحد، کما هو معلوم من أصول الشیعة، بل هو من ضروریات مذهبهم.
[از دیدگاه امامیّه] همه‌ی زمان‌ها مال همه‌ی ائمّه علیهم السلام هستند و همه‌ی ائمّه علیهم السلام امامان همه‌ی افراد و همه‌ی زمان‌ها هستند؛ بخاطر این که معصوم هستند و ولایتشان ولایت الهیه بوده و منصوب از جانب خداوند متعال هستند. لیکن ائمّه‌ی عامّه، منصوب خودشان هستند نه ربّ؛ لذا منصوب ائمّه‌ی ما همیشه نصبش باقی است، مگر آن که قرینه‌ای دل کلامشان بر محدودیّت آن نصب وجود داشته باشد؛ حکم و امر تمام ائمّه علیهم السلام یکی است و این از اصول شیعه و ضروریّات مذهب است.

بررسی تطوّر نظریه‌ی ولایت فقیه، بعد از مرحوم صاحب جواهر رحمه الله
بحث درباره‌ی نظریات مرحوم صاحب جواهر رحمه الله به اتمام رسید. تا اینجا که بحث کردیم، نظرات علمائی بررسی شد که یا شاگردان و یا معاصرین مرحوم نراقی رحمه الله بوده‌اند. البتّه معاصرین ایشان در واقع همپای ایشان نبوده‌اند و در رتبه‌ی علمی شاگرد ایشان بوده‌اند، ولو این که بالفعل شاگرد ایشان نبوده‌اند.
مرحوم نراقی رحمه الله یک تحوّل عمیق و جدّی در بحث ولایت فقیه به وجود آوردند و به عنوان یک موضوع فقهی مستقل به آن پرداختند. هرچند که قبل از ایشان فقهاء به ولایت فقیه می‌پرداختند، لیکن مباحث ایشان طرداً للباب بود و نه به عنوان یک عنوان و موضوع مستقلّ فقهی.
مرحوم صاحب جواهر رحمه الله در کتاب جواهر به اعتبار این که شرح شرایع است، در هر جا که در شرایع از ولایت فقیه بحث نموده، به آن پرداخته‌اند.
البتّه مرحوم میرعبدالفتاح مراغی در سه عنوان 73 تا 75 کتابشان به نام «العناوین» به مبحث ولایت فقیه مستقلا پرداخته‌اند. همچنین مرحوم شیخ انصاری رحمه الله هم در کتاب بیع و البتّه به صورت مستقل به آن مبحث پرداخته‌اند.
پس در مرحله‌ی سوم بحث ما درباره‌ی تطور نظریه‌ی ولایت فقیه از مرحوم نراقی رحمه الله تا مرحوم نائینی رحمه الله و در مرحله‌ی چهارم از مرحوم نائینی رحمه الله تا امام خمینی رحمه الله و در مرحله‌ی پنجم بررسی نظریه‌ی حضرت امام رحمه الله تا اجرای عملی آن خواهد بود.
تمام بزرگانی که تاکنون در مرحله‌ی سوم به نظراتشان پرداختیم قائل بودند که «کل ما کان للامام کان للفقیه» و دو نفر از ایشان، ادلّه‌ی ولایت عامّه را نقد نموده‌اند که درباره‌ی نظریات ایشان بایستی بحث کنیم؛ یکی مرحوم میرعبدالفتاح مراغی رحمه الله و دیگری مرحوم شیخ انصاری رحمه الله. پس از اتمام بحث درباره‌ی نظرات مرحوم صاحب جواهر رحمه الله به نظریات مرحوم میرعبدالفتاح حسینی مراغه‌ای رحمه الله می‌پردازیم که فقیهی برجسته بودند، ولی ولایت عامّه را قبول نداشته‌اند.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی