انسان با درون جان و قلب خود خدا را حس میکند
خطبه اول ـ ذات مقدس پروردگار با درون جان و از داخل قلب و احساس ما قابلدرک است، یک رگه اتصالی بین دل و خدا برقرار میشود، آدم با این رگه ارتباطی و اتصالی خدا را حس میکند.
به گزارش Alamolhoda.com، آیتالله علمالهدی ظهر امروز در خطبه اول نماز جمعه این هفته، 15 بهمنماه در حرم امام رضا (علیهالسلام)، با اشاره به فرازی از مناجات شعبانیه، «إلهی لَم یَکُنْ لی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلُ بِه عَنْ مَعْصیَّتِک إلّا فی وَقتٍ أیْقَظْتَنی لِمَحَبَّتِک»، اظهار کرد: کلام و سخن ما درباره خدابینی بود، این نکته قابلتأمل است که آیا خدابینی مقدم است بر خدا گرایی یا خدا گرایی مقدم است بر خدابینی؛ انسان اول باید خدا را ببیند و بعد به خدا گرایش پیدا کند یا اول دلداده حق میشود و خدا را میبیند؟
ایشان ادامه داد:عرض شد تا خدابینی برای انسان محقق نشود، اصولاً ادامه بندگی و عبودیت پروردگار بهطور کامل برای انسان قابل تحقق نیست و همه زندگی ما، بنده شدن برای خدا است؛ اول خدا را میبینیم بعد به خدا گرایش پیدا میکنیم یا اول به خدا گرایش پیدا میکنیم و بعد خدا را میبینیم.
خدا گرایی مقدم بر خدابینی است
آیتالله علمالهدی عنوان کرد: معمولاً دیدنها، مقدم بر گرایشها و وابستگیهاست، به قول باباطاهر عریان، «الهی دل بلا بی دل بلا بی، گنه چشمان کره دل مبتلا بی؛ اگر چشمان نکردی دیدهبانی، چه داند دل که خوبان در کجایی»؛ بااینکه همه گرایشها بعد از دیدنها حاصل میشود، اما در مورد ذات مقدس پروردگار، خدا گرایی مقدم است بر خدابینی.
ایشان، علت تقدم خدا گرایی بر خدابینی را نبود امکان دیدن خدا با چشم و عقل دانست و اضافه کرد: علت اینکه خدا گرایی مقدم بر خدابینی است، به خاطر اینکه دیدن خدا نه با چشم سر ممکن است و نه با بینش عقل و مغز؛ انسان خدا را همانطوری که با چشم نمیتواند ببیند، با فکر هم نمیتواند ببیند، تمام ادله ذهنی و فکری ما در اثبات ذات مقدس پروردگار، فقط در اثبات وجود و هستی خدا است اما با چشم فکر و بینش عقلانی هم ذات مقدس پروردگار قابل دید نیست « به کنه ذاتش خرد برد پی، اگر رسد خس به قعر دریا».
هر گناه، یک دیوار بین انسان و خدا ایجاد میکند
نماینده ولیفقیه در خراسان رضوی تصریح کرد: خدا را با چشم دل باید دید، یعنی آن خدابینی از این نقطه آغاز میشود که دروندل و جان ما، یک رگه اتصالی و ارتباطی با یک وجود نامرئی غیرقابل تفکر و شناخت با فکر احساس کنیم؛ در قرن هجدهم، یک فیلسوف مادی به نام دیدرو یک کتاب نوشت، 500 صفحه درباره اصالت ماده و اثبات اینکه خدا نیست، در پایان این 500 صفحه کتاب که درباره انکار خدا نوشته، یک مناجاتنامه با خدا دارد؛ در آن مناجاتنامهاش مینویسد «خدایا 500 صفحه نوشتم که ثابت کنم تو نیستی اما از درون من سر برآوردی که هستی».
ایشان خاطرنشان کرد: آنجایی که انسان در مقام جنگ با حق میآید با ادله عقلی، فکری و استدلال ثابت کند خدا نیست، در درون جانش یک رگه اتصالی او را به خدا وصل میکند و خدا را از درون جان حس میکند؛ ذات مقدس پروردگار نه از مقوله حس و نه مقوله تعقل است، ذات مقدس پروردگار از مقوله احساس است، انسان با درون جانش احساس میکند خدا هست؛ به شما بگویند خدا نیست، برای یکلحظه با خودت تصور کن خدا نیست، ببین چه وحشتی وجودت را میگیرد، ببین چقدر زیر و رو میشوی که واقعاً خدا نیست؟ مگر میشود خدا نباشد؟
انسان با درون جان و قلب خود خدا را حس میکند
آیتالله علمالهدی با بیان اینکه انسان با درون قلب خود خدا را احساس میکند، گفت: ذات مقدس پروردگار با درون جان و از داخل قلب و احساس ما قابلدرک است، یک رگه اتصالی بین دل و خدا برقرار میشود، آدم با این رگه ارتباطی و اتصالی خدا را حس میکند؛ وجود مقدس مولا (علیهالسلام) در مناجات شعبانیه میفرمایند «وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ»، خدایا، چشم های قلوب ما را به نور دیدن جمالت روشن کن، نمیگویند « وَ أَنِرْ أَبْصَارَ عقُولِنَا»، نمیگویند چشم های عقل ما، میگویند چشم های دل ما، یعنی فقط آدم با چشم دل خدا را میبیند، خدابینی با چشم دل امکان دارد و آنهم به خاطر خدا گرایی است.
ایشان افزود: گاهی از اوقات این خدا گرایی ما یعنی رگه ارتباطی و اتصالی از دروندل ما با خدا قطع میشود، چطور قطع میشود؟ یک بتن، یک دیوار سنگی میآید مقابل آن حس دل ما به وجود میآید و آن دیوار سنگی و بتنی نمیگذارد آن رگه ارتباطی برقرار شود و با چشم دل خدا را ببینم؛ امام سجاد (علیهالسلام) در مناجات ابوحمزه میفرماید « وَاَنَّ الرّاحِلَ اِلَیْکَ قَریبُ الْمَسافَهِ وَاَنَّکَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ اِلاّ اَنْ تَحْجُبَهُمُ الاْعمالُ دوُنَکَ»، خدایا هرکس بخواهد بهطرف تو بیاید، راه تو خیلی نزدیک است، از همه راهها راه تو نزدیک است، از همه جادهها، جاده بهطرف تو کوتاه است، آدم از خودش منصرف بشود تو را میبیند، از خودش جدا شود تو را حس میکند منتها تو پنهان از من نیستی، نا آشکار از من نیستی، این گناه است که پرده آویخته و من تو را با چشم دل نمیبینم.
آیتالله علمالهدی یادآور شد: گناه میآید، یک دیوار بتنی و سنگی جلوی چشم دل ایجاد میکند، گرایش انسان با خدا که قطع شد، دیگر انسان خدا را نمیبیند، خدا را که ندید، همه بدبختیها در زندگی به او هجوم میآورد، همه پریشانیها زندگی او را میگیرد، وقتی بنا شد انسان خدا را نبیند، این دیوار سنگی فاصله ایجاد میکند.
ایشان افزود: وجود مقدس امام در این فراز از دعا به درگاه خدا عرضه میدارد «لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ» خدایا این گناه آمده یک دیوار بتنی سنگی مقابل چشم دل من ایجاد کرده، رگه ارتباطی بین من و تو را قطع کرده، من هم نمیتوانم این دیوار را بردارم، چنان میخکوب زمین شدهام که قدرت تکان خوردن ندارم؛ آدمهایی که از خدا میبرند و از خدا جدا میشوند، گاهی اوقات صحنهها و منظرههایی میبینند که یک آدم با خدا مناجات میکند، چه حالی دارد، یک آدم انواع و اقسام خیرات و مبرات را انجام میدهد با چه صفایی ، موفقیتهایی در زندگی دارد که اصلاً فکر آن موفقیتها را نمیکند، آه میکشد، حسرت میخورد که یک آدم چقدر میتواند بندگی کند و عاشق باشد اما من یک آدم زمینگیر میخکوب شده روی زمین نمیتوانم تکان بخورم؛ وقتی بنا شد گناه دست و پای من را بست، آدم نمیتواند بهطرف خدا برود، قدرت برداشتن این دیوار را هم ندارد.
اگر به گناه عادت کردید، دیوارها پیش رو و زنجیرها بر دست و پای شماست
آیتالله علمالهدی تصریح کرد: برادران و خواهران،اگر شما به گناه عادت کردید، اگر گناه زندگی شمارا گرفت، گناه اول، یک زنجیر به دستوپایت است، گناه دوم، زنجیر دوم به دستوپایت است، گناه سوم، زنجیر سوم به دستوپایت است، اگر به دست و پای تو هزارتا زنجیر زده شد به خاطر هزارتا گناه، چطور میخواهی زنجیرها را پاره کنی، اگر هزار دیوار جلوی تو زده شد به خاطر هزار گناه، چطور میخواهی دیوارها را بشکافی و به خدا برسی؟ خدایا، من این توان را ندارم از معصیت خودم کنده شوم، این بار سنگین معصیت را بردارم و بهطرف تو بیایم؟
ایشان افزود: حالا چه کنم؟ از خدا دور بیفتم؟ همینطور محروم از همه معنویتها و لذایذ معنوی بمانم تا سرازیر آتش و جهنم بشوم؟ در ادامه آن میفرمایند «إِلا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ»، مگر آن روزی که تو خدا مرا برای آن خدا گرایی، محبت و عشق خودت بیدارم کنی؛ چجوری آدم خدا را بیدار میکند برای محبتش و محبت خدا میآید همه سنگهای گناه را از سر راه میکند، همه زنجیرهای گناه را پاره میکند و من به خدا نزدیک میشوم.
بیان چهار اصل برای جلب محبت پروردگار
آیتالله علمالهدی به بیان روایتی از روایات معراجیه پرداخت و گفت: در روایتی، وجود مقدس پیغمبر اکرم (صلواتاللهعلیه) فرمودند «در شب معراج وقتی در مقام قرب حق قرار گرفتم، خدا با من حرف زد و نکاتی را ذات مقدس پروردگار بهطور مستقیم به من گفت؛ خدا فرمود یا محمد وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَحَابِّینَ فِیَّ، محبت من واجب میشود و به کسی تعلق میگیرد که جزء «مُتَحَابِّینَ» است، میخواهد که مرا دوست داشته باشد، یک مقدار خداخواهی مربوط به تصمیم من است، اول بخواهد که مرا بخواهد؛ او باید بخواهد تا من او را به خاطر محبتم بیدارش کنم.
ایشان افزود: دوم، «وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلمُتَعاطِفینَ فِیَّ»، محبت من به کسی تعلق میگیرد که عاطفهاش بهطرف من باشد، یعنی نسبت به من احساس پیدا کند، بعضیها نسبت به خدا احساس ندارند، در برابر گناه و نافرمانی که دشمنی خداست، برایش فرق نمیکند، گناه انجام دهد یا عبادت خدا، احساس بهطرف خدا ندارد، احساس خواستن بهطرف خدا ندارد و گرایشش بهطرف خدا نیست، فرقی نمیکند که آدم خوبی است یا بد، با دشمن خدا رفاقت میکند، با دشمن خدا معامله میکند، این آدم بیاحساسی است.
امامجمعه مشهد مقدس اضافه کرد: سوم، «وَجَبَتْ مَحَبَّتی لِلْمُتَواصِلینَ فیّ»، محبت من بر کسی واجب میشود که به من متصل شود، یعنی نقطهها، عوامل و بندهای جدایی از من را پاره کند، تا بندهای جدایی از من را پاره نکند، محبت من به دل او وارد نمیشود؛ چهارم، «وَجَبَتْ مَحَبَّتی لِلْمُتَوَّکِّلینَ عَلَىَّ»، محبت من بر کسی واجب میشود که خودش را به من بسپارد، همهچیز زندگیاش را به من بسپارد.
آیتالله علمالهدی تأکید کرد: اگر این چهار حالت در ما حاصل شد، یک، اراده کردیم خدا را دوست داشته باشیم، دو، نسبت به خدا احساس پیدا کردیم، سه، بندهای جدایی از خدا را بریدیم، بند پول، قدرت، ثروت و وابستگیهای نفسانی و در مرحله چهارم، خودمان را به خدا سپردیم، همهچیز زندگی را هم به خدا سپردیم و باور کردیم این سپردن را، خداوند متعال با محبتش آدم را بیدار کرده، از آن بلای گناه، از آن لجنزار گناه، این آدم نجات پیدا میکند و اگر این چهار اصل حاصل نشود، در همان جدایی میماند.