"تفسیر سوره ی عادیات"
اولین دادگاه برای خطای انسان در درون انسان است
اینکه انسان خود را از همه بیشتر می شناسد و آنهم برای فطرت درونی انسان است که خوب را از بد تشخیص میدهد. خداوند در وجود انسان شناختی در انسان قرار داده به عنوان وجدان اخلاقی. اول دادگاه برای خطای انسان در درون انسان است.وجدان اخلاقی هم در کار خوب به سراغ انسان می اید هم در کار بد.
ادامه تفسیر سوره ی"عادیات" مهدیه مشهد
آیت الله علم الهدی در ادامه تفسیر سوره ی "عادیات" بیان داشتند: در جلسه ی قبل در مورد قسم های خدا در این سوره و مقسم علیه ها و "ان الانسان لربه لکنود" بحث شد. مقسم علیه دوم در این سوره " وانه علی ذلک لشهید" است. اینکه خدا آگاه به کفور بود انسان است یا خود انسان نسبت به این موضوع مطلع باشد حاکی ازیک واقعیاتی است که بخشی از عقاید ما را به معاد نشان می دهد.
ایشان در ادامه افزودند:این آیه به دو گونه معنا شد که اول به معنی آگاه بودن انسان به کفور بودنش است و دوم آگاه بودن خدا به کفور بودن انسان است. این بیشتر به مرجع نزدیکتر به ضمیر بر میگردد ولی چون رب نزدیکتر است به انسان پس خدا شاهد و گواه کفران کنندگی انسان است.
آیت الله علم الهدی در تبیین این آیه بیان کردند: این موضوع به احاطه ی خدا بر همه ی هستی برمیگردد. این آگاهی خدا حاکی دو حقیقت است اول اینکه عالم محضر خداست بنابراین کفران انسان هم به عنوان یک فعل را شاهد است. نکته ی دوم اینکه کفران انسان یک جریان باطنی درون انسان است و نتیجه ی این کفران به گناه میرسد و نتیجه ی کفران گناه است و استخدام نعمت خدا در معصیت او نمایشگاه و مظهر کفران است نه خود کفران.
ایشان در ادامه تاکید کردند:خدا دیدش منحصر به اعمال ما نیست و بیشتر مشکلات ما هم به خاطر ضمائر ماست و اصل احاطه ی پروردگار بر افکار و اندیشه ی ماست. روایت داریم که اولین مرحله ی گناه را خدا نمی گذارد فرشته ها بفهمند و ثبت کنند اما اگر مسئله ی لغزش نبود و استمرار به گناه شد اینجا ثبت می شود.فرشته ها مامور پرونده سازی برای اعمال ما هستند اما از آنچه در ذهن ما می گذرد بی خبرند. جوهره ی کفران هم همین است که آنچه خدا داده را ازطرف او نمی بینیم.
آبت الله علم الهدی با اشاره به معنی دوم آیه افزودند: مرحوم علامه طباطبایی اصرار دارند این ضمیر آیه ها به انسان بر می گردد و آیه را حاوی نکات دیگری می دانند. اول اینکه انسان خود را از همه بیشتر می شناسد وآنهم برای فطرت درونی انسان است که خوب را از بد تشخیص میدهد. دوم اینکه خداوند در وجود انسان شناختی در انسان قرار داده به عنوان وجدان اخلاقی. اول دادگاه برای خطای انسان در درون انسان است.وجدان اخلاقی هم در کار خوب به سراغ انسان می اید هم در کار بد.
ایشان در ادامه بیان داشتند: با توجه به این آیه انسان در روز فیامت خود گواه و شاهد اعمال خودش است. دست و پا و تمام جوارح انسان بر اعمال انسان شهادت می دهند. این شهادت به شکلی است که وقتی انسان منکر پرونده ی اعمال خود شد به هر دلیل عده ای فرشته این اعمال را یادآوری می کنند و باز انسان این شهادت را قبول نمی کند و قسم می خورد که این اعمال را مرتکب نشده پس در این مرحله خدا به زبان او مهر می زند و اعضاء و جوارح او به سخن می آید.این شهادت بر کفران انسان است.