جلسه سی و سه
درس خارج فقه
فقه حکومتی
جواز اقامه حکم در عصر غیبت
بسم الله الرّحمن الرّحیم
جلسهی سی و سوم، سهشنبه 7 دیماه 1395 – 27 ربیعالاول 1438
مقدّمه
نکتهی مهمی که بایستی بار دیگر یادآوری شود این است که هدف ما از ذکر اقول فقهاء دو نکته است؛ یکی این که جوابی باشد برای بعضی از کسانی که بیمطالعه هستند و معتقدند حرکت امام رحمه الله حرکتی سیاسی بود و ایشان از همان اول بر اساس گرایشهای سیاسی خودشان دست به انقلاب زدند تا حکومت اسلامی ایجاد کنند و این قیام ربطی به مبانی فقهی ندارد. به زعم ایشان، حرکت امام خمینی رحمه الله در تاریخ سابقه نداشته و مبانی فقهی قوی ندارد و اگر هم مانند مرحوم آخوند محمد کاظم رحمه الله قبل از ایشان بدان پرداختهاند، به مناسبت مشروطه بوده و نهایت قدمت آن به زمان مرحوم محقّق نراقی میرسد. پس اگر مسألهی ولایت فقیه در حوزهی فقاهت برای چنین افرادی جا نیفتد، ادامهی مسیر انقلاب با مشکل مواجه خواهد بود؛ هدف ما از طرح این مباحث عمدتاً این است که تبیین نماییم این مسأله از مسائل اصلی فقه و بسیار دیرپا بوده است.
هدف دوم از طرح این مباحث هم این است که تحوّل این نظریه را در طول تاریخ فقه بررسی کنیم. در مسائل فقهی مسائل کمی پیدا میشود که مانند مسألهی ولایت فقیه دچار تحوّل شده باشد؛ این مسأله تحوّلات بسیاری در طول زمان داشته و این تحوّلات به سمت تکامل بوده است. در هر دورهای میبینیم که این نظریه به صورت متفاوتی مطرح بوده است. حتّی گاهی (مانند اواخر دورهی صفویه و نیز بعد از دورهی مشروطه) این نظریه دچار یک نشیبی شد، لیکن بعد از آن دوباره با رشد و تکامل پیش میرفته است.
ادامهی بررسی ادلّهی مرحوم وحید بهبهانی رحمه الله
در بررسی نظریهی مرحوم وحید بهبهانی، بیان یک جمله از فوائد الحائریه باقی ماند:
... لاشتراک العلّة و هی کونه منصوبا من المعصوم علیه السلام و لأن حصول النظام لا یکون إلاّ بذلک، و لأنّه نائب المعصوم علیه السلام.
ایشان سه دلیل را برای مطلق بودن ولایت فقه شمردهاند؛ یکی نصب از جانب معصوم علیه السلام، دوم برای رفع اختلال نظام و دلیل سوم این که ولی فقیه نائب معصوم علیه السلام است.
ممکن است تصوّر شود دلیل اول و سوم یکی است؛ لیکن در واقع این دو دلیل با هم متفاوتند. منصوب از جانب معصوم علیه السلام مفترض الطاعه نیست، زیرا در معرض خطا و اشتباه است؛ لیکن کسی که نائب معصوم علیه السلام است مفترض الطاعه است، یعنی حتّی در اموال مردم ولایت دارد.
مشکلی که الان در اطاعتپذیری برخی افراد از ولی فقیه است همین است که ایشان ولی فقیه را فقط منصوب از جانب امام میدانند، نه نائب ایشان که تمام بیانات ایشان حجّت و حکم شرعی باشد؛ لذا بیانات رهبری را حمل بر ارشاد و توصیههای اخلاقی میکنند و آنها را لازم الاتباع نمیدانند.
نظر مرحوم کاشف الغطاء رحمه الله دربارهی ولایت فقه
بحث آتی نظریهی مرحوم کاشف الغطاء است. تفاوت بحث ایشان با مرحوم وحید و مرحوم فیض این است که مرحوم کاشف فقیهی بوده است که نماد عینیّتبخشی به نظریهی ولایت فقیه میباشند. ایشان نظریهای ارائه نمودهاند که برای تحقّق آن حتماً بایستی تشکیل حکومت صورت بگیرد و از لابلای صحبتهای ایشان در میآید که تشکیل حکومت را برای فقیه واجب میدانند.
ایشان در کتاب کشف الغطاء ابتداء مسألهی نفی ولایت از غیر خدا و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و کسانی که خدا و رسول ولایتشان را تأیید کردهاند را مطرح نموده و بعد وارد این بحث میشوند که حاکمان کنونی، حکومتشان نامشروع است؛ آنگاه بحث میکنند که چگونه بایستی این حکومت مشروع شود و بعد نتیجه میگیرند که برای مشروعیّتبخشی به این حکومت، بایستی فقیه آن را تشکیل بدهد.
البتّه تشکیل حکومت بر فقیه جایی واجب میشود که حجّت بر او تمام بشود و حجّت هم زمانی تمام میشود که «ناصر» وجود داشته باشد (مراجعه کنید به خطبهی شقشقیه ) و مردم در صحنه حضور داشته باشند. نوع ورود ایشان به نحوی بود که حتّی علمای بعد از ایشان نیز به این شکل بحث نکردند و تنها کسی که آن را به عینیّت رساند، حضرت امام خمینی رحمه الله بودند.