پایان تمام قدرتطلبیها و ثروتاندوزیها، گودال قبر است
خطبه اول ـ دنبال همه بالا و پایین رفتنهای دنیا، همه قدرتها و ثروتها، یک گودال است، در آن گودال میخواهید چگونه باشید و چه کنید؟ اگر فکر انسان در بحبوحه قدرت باشد، از هیچ پولی لذت نمیبرد.
به گزارش Alamolhoda.com، آیتالله علمالهدی ظهر امروز در خطبه اول نماز جمعه این هفته، 30 مهرماه در حرم امام رضا (علیهالسلام)، در ادامه تفسیر سوره انسان در تبیین انسان الگویی قرآن در انسان زیستی، بابیان اینکه کلام ما درباره تبیین انسان الگویی قرآن بود، اظهار کرد: تفسیر آیات سوره مبارکه انسان که خداوند متعال در بخش انتهایی این سوره در بعضی از آیات، ویژگیهای انسان ضد الگوی قرآنی را مشخص میکند و انسان ضد الگوی قرآنی با عنوان «آثم» و «کفور» معرفیشده و ویژگی آنان، وابستگی به زندگانی مادی این جهان و دلدادگی به دنیا است و آخرت را پشت سر انداختن.
ایشان ادامه داد: در این آیه شریفه که ما به تفسیر آن رسیدیم که میفرماید، «نَحْنُ خَلَقْنَاهُمْ وَشَدَدْنَا أَسْرَهُمْ وَإِذَا شِئْنَا بَدَّلْنَا أَمْثَالَهُمْ تَبْدِیلًا»؛ ذات مقدس پروردگار در ذیل معرفی انسان آثم و کفور که انسان ضد الگوی قرآنی هست، میفرماید علت اینکه اینها آخرت را پشت سر انداختند، بیتوجهی به مبانی و مبادی خلق و پیدایش خودشان هست، ما که آنان را آفریدیم و تمام بندهای زندگی را برای آنان محکم کردیم، هم خود ما آنها را تبدیل میکنیم به انسانهای دیگر و امثال آنان.
آیتالله علمالهدی بابیان اینکه انسانهایی که در قدرت و ثروت هستند، خود را مالک و خالق این قدرت و ثروت میدانند، خاطرنشان کرد: پروردگار اعلام میکند آن توانمندی و قدرتی که این انسانهای آثم و کفور را به وجود آورده است، همان قدرت میتواند آنان را نابود کند و از بین ببرد؛ معمولاً آدمهایی که در بحبوحه قدرت و ثروت به سر میبرند از یک پندار غلت و توهم نابجا برخوردارند، آن پندار و توهم، بقاء و دوام زندگی و قدرت آنان است، این افرادی که در بحبوحه ثروت و قدرتاند، اصلاً روز زوال قدرت و ثروت را برای خود نمیتوانند تصور کنند و همین توهم که این پول و قدرت را برای خودشان ماندنی احساس میکنند، دائمی و ابدی میبینند، منشأ تمام فجایع، جنایات و اعمال عصم و گناه آنان در عرصه زندگی است، اینها چرا آثم و کفوراند؟
پندار غلط ثروتمندان از زوالناپذیری قدرت و ثروتشان
ایشان اضافه کرد: این افراد قدرت را غیرقابلزوال میدانند و اینقدرتی که برای خودشان به وجود آوردهاند، اصلاً ضایع شدنی و از بین رفتنی نیست، این ماندنی است و لذا کفور اند، همهچیز را از خود میداند و برای خود میخواهند، آثم هم هستند چون فکر میکنند تمام توانمندی را دارند و تمام لذایذ، دانستنها و توانستنها باید در استخدام امیال، نفسانیات و شهوات آنان باشد، این فکر باعث شده اینها آثم و کفور شوند.
آیتالله علمالهدی به ماجرای دعوت متوکل عباسی از امام هادی برای مجلس شرابخواری اشاره و عنوان کرد: همینها اگر روزی به زوال قدرت و زوال ثروت و مکنت خودشان فکر کنند، نوع رفتارشان عوض میشود؛ متوکل عباسی در یکشب، شبزندهداری خوشگذرانیاش در بساط شراب نشسته بود، ندمای او مست اطراف او بودند، آوازهخوانان و مغنیان برای او مینواختند و میخواندن و در آن حال دستور داد امام هادی را در این مجلس شراب وارد کنند.
ایشان افزود: مأمورین آن حضرت را از خانه به حالت توقیف و بازداشت دستگیر کردند و وارد مجلس شراب متوکل کردند، حجت بالغه الهی، امام معصوم در این مجلس ناپاک و نجس را نشاندند، متوکل عباسی در عین مستی به امام عرض کرد یک مقدار برای ما آواز و شعر بخوان، امام فرمودند «نحن قلیل الروایه فی الشعر»، ما به شعر و شاعری معروف نیستیم و اهل آنهم نیستیم که بخواهم بخوانم.
اشعار امام هادی در هوشیار کردن متوکل
آیتالله علمالهدی تصریح کرد: او مست بود، هم مست قدرت و هم مست شراب، حرمت حجت بالغه الهی نیز برای او نادیده بود، روی حرفش اسرار ورزید و حضرت شروع کردند اشعاری را خواندن «أَیْنَ المُلُوک وَ أَبْناءُ المُلُوک مِنْ هذِهِ الجیوش علی یا بعث ما عملو»، سلاطین، پادشاهان و شاهزادگان گرم در قدرت و ثروت کجا رفتند؟ آنهایی که فرماندهان لشکرهای گران بودند و بسیار بد عمل کردند؛ «باطو علی قلل الاجبال تحرصم قلب الرجال فلک ینعمنهو قللو» اینان از شب تا صبح در بالای قصرهایی که بر فراز قلههای کوه بناکرده بودند، به سر بردند، آنهم در محاصره محافظان و افرادی که نگهبانی میدادند تا موردتهاجم دشمن قرار نگیرند، در چنین شرایطی اینها گرم در عیاشی و میگساری بودند؛ اینها یکمرتبه چشم باز کردند، دیدند از آن قصرهای برافراشته بالای قلههای کوه، خودشان را در یک گودالی دیدند و چه جای بدی اینها فرود آمدند در این گودال تاریک، «فنادهمو سارخ من بعد ا دفنو عین المسره التیجان والکللو»، یک فریادرس و منادی صدا زد بعد از اینکه اینها را دفن کردند و رویشان خاک ریختند، آن تاجها، تختها، قدرتها و فرماندهیها کجا رفت؟
ایشان بابیان اینکه سخنان امام هادی، حالت مستی را از متوکل عباسی گرفت، خاطرنشان کرد: حضرت تا به اینجا که شعر را خواندند، مستی متوکل از سرش پرید، شروع کرد گریه کردن و اشک ریختن، آنقدر اشک ریخت که محاسن نحسش از اشک چشمش تر شد، گفت یا ابالحسن، عیش ما را منتقص کردی؛ یعنی یک انسان مست مغرور قدرت، ثروت و شراب، حجت بالغه الهی است، تأثیر کلام وحی است، او که آدم معمولی نیست که این شعرها را خوانده، با آن نفوذ ولایی که وجود اقدس امام هادی کردند در کنار سرودن این اشعار، آن قلب ناپاک رجس از سنگ سختتر متوکل زیرورو شد.
هیچ قدرت و احترامی برای انسان باقی نمیماند
نماینده ولیفقیه با اشاره به فانی بودن تمام قدرت، ثروت و احترام انسان، گفت: یعنی آنجا که این آقای صاحب قدرت و مکنت بفهمد همه اینها از بین رفتنی است، او را در گودال میگذارند و روی او خاک میریزند و از هیچکدام این هکتارها زمین، هیچکدام این ثروتها و عیاشیها و خوشگذرانیها و احترامات مردم، هیچ باقی نمیماند، همه ضایع شدنی است، وقتی تذکر داده شد به اینها، همینقدر که یادش بیاید بهکلی وضعش فرق میکند.
پایان همه قدرتها و ثروتها، گودال قبر است
ایشان با تأکید بر اینکه اگر انسان تنها به قدرت و ثروت فکر کند، هیچ لذتی از داشتن آن نمیبرد، خاطرنشان کرد: برادران و خواهران، این را ما توجه کنیم، علی ایحالن، دنبال همه این بالا و پایین رفتنها، دنباله همه این تطورات، یک گودال است، در آن گودال میخواهید چگونه باشید و چه کنید؟ این آخر مطلب است که آنجا با چه روبرو هستید؟ اگر فکر انسان در بحبوحه قدرت باشد، از هیچ پولی لذت نمیبرد، میفرماید: «ما آفریدیم، همه قدرت را ما دادیم، ما بند از بند شمارا محکم کردیم، ما ساختار وجودی شمارا در بحبوحه قدرت محکم کردیم، در تمام زندگیات فکر کنی و ببین چه داری که متعلق به خدا نیست؟ ما که این کار را کردیم، روزی همه این بساط را جمع میکنیم، همه شما میروید، آن قدرتمندان و ثروتمندان میروند و جای آنان افراد دیگری میآیند، یک روز فرعون بود، امروز اوباما است.
ایشان افزود: اگر انسان به این نکته توجه داشته باشد که خود نگر نباشد، خود، پول، قدرت، سلام و احترام مردم و مقامش را نبیند، منم و داخل آن گودال، به فاصله سه انگشت بالای بدن من، سنگ لحد میچینند و بالای آن خاک میریزند، روی وارد این قسمت سه انگشت میشود، آنجا روح و جانگیر میکند، همه این بلاها را همانجا سر او میآورند، نکیرین همانجا است، سؤال و جواب همانجا و بازخواست همانجاست، خدایی نکرده کار بهجایی برسد که همان سه انگشت، «حفرت من حفر المیران»، بهصورت گودالی از گودالهای جهنم دربیاید.