عناصر اشرافی و شهوتپرست در حاشیه حکومت اسلامی جایی ندارند
معنای فقدان آثم و کفور در حاشیه حکومت و رهبری امت و اداره جامعه دینی و ولایی به این معناست که ما در نظام دینی اسلامی، ملاء و مترف نداریم. حاشیهسازان قدرت برای یک انسان یا یک گروه به دوران رسیدهاند که در سایه امکانات حکومتی بتوانند در توسعه منافع اقتصادی و مطامع اجتماعی خودشان بیفزایند.
به گزارش Alamolhoda.com، آیتالله علمالهدی در خطبه اول نماز جمعه امروز، 19 شهریورماه 1395 که در حرم امام رضا(ع) برگزار شد، به بیان ادامه تفسیر سوره مبارکه انسان پرداخت.
نماینده ولی فقیه در استان خراسان رضوی گفت: کلام ما در تبیین انسان الگویی قرآن، تفسیر آیات شریفه سوره مبارکه انسان بود و درباره این آیه بحث میکردیم (که) «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ کَفُوراً»؛ در ضمن مطلبی که مربوط به محتوای تفسیری این آیه بود و در هفتههای گذشته بحث شد، یک نکته باقی ماند و آن نکته این بود که «وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ کَفُورا»، غیر از خطاب عام به پیغمبر(ص) که شامل همه مؤمنین، مسلمانان و امت میشود، جنبه خطابی خاصی نسبت به رسولالله(ص) دارد و آن مربوط به مقام رهبری امت است. «ای پیغمبر! در اداره امت و مدیریت زندگانی اجتماعی مردم در جریان رهبری برخاسته از وحی به عنوان مظهر خدا، آثم، گنهکار، کفور و قدرنشناس نعمت الهی را اطاعت نکن.» نتیجه این جنبه خاص بودن این خطاب یعنی در واقع دستور به رهبری امت و بیان یک ویژگی در جهت تکلیف اداره زندگانی اجتماعی مردم به این نتیجه میرسیم (که) در حاشیه حکومت و اداره امت، آثم و کفور نباید وجود داشته باشد.
عناصر اشرافی و شهوتپرست در حاشیه حکومت اسلامی جایی ندارند
آیتالله علمالهدی افزود: معنای فقدان آثم و کفور در حاشیه حکومت و رهبری امت و اداره جامعه دینی و ولایی به این معناست که ما در نظام دینی اسلامی، ملاء و مترف نداریم. معمولا قدرتی که سر کار میآید، یک عده عناصر فرصتطلب برای اینکه در سایه و حاشیه این قدرت، منافع مادی و اقتصادی و زندگی و معیشت خودشان را توسعه بدهند، به عنوان «ملاء» حضور پیدا میکنند. اینها حاشیهسازان قدرت برای یک انسان یا یک گروه به دوران رسیدهاند که در سایه امکانات حکومتی بتوانند در توسعه منافع اقتصادی و مطامع اجتماعی خودشان بیفزایند و در حاشیه قدرت، جریانهای خوشگذران، آدمهای مرفّه و انسانهایی که در زندگی اصل را بر لذت و خوشگذرانی نفسانی و مادی گذاشتهاند، اینها هم در حاشیه قدرت حضور پیدا میکنند.
وی در تبیین سخن خود خاطرنشان کرد: دسته اول که قدرتیابان در جهت توسعه منافع اقتصادی هستند، «ملاء» نامیده میشوند و دسته دوم که جریانهای اشرافی و خوشگذرانی در حاشیه قدرت رشد میکند، اینها «مترف» نامیده میشوند.
سیره پیامبر مبتنی بر دوری از ملأ و مترف بود
امام جمعه مشهد مقدس اظهار کرد: خدا در جمله «وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ کَفُورا» به پیغمبر اکرم(ص) دستور میدهد (که) در یک نظام الهی و آسمانی برخاسته از وحی که حاکمیت و رهبری تو پیغمبر است، نه باید ملأ به وجود بیاید و نه مترف. تو در عرصه سیاستگذاریها و برنامهریزیهای کشور، نباید دنبالهرو منافع، مطامع، خوشگذرانیها، لذتپرستیها و اشرافیگریها نباشید. خب با این خصوصیت که به عنوان یک راهبرد رهبری و حکومتی از طرف ذات مقدس پروردگار برای پیغمبر(ص) مشخص شده است، دقیقا ما سیره حکومتی پیغمبر(ص) را همینگونه احساس میکنیم.
بازخوانی سیره پیامبر در ترجیح اصحاب صفه به اشراف یمن
آیتالله علمالهدی گفت: در آن زمانی که قدرت اسلام در جامعه جزیرهالعرب توسعه پیدا کرد، سرزمین یمن با آن وسعت و با آن جامعه مدنیاش در جریان قدرت اسلام و پیغمبر(ص) درآمد، قدرتمداران، رؤسای قبایل و عشایر، اشراف عرب به این نتیجه رسیدند که الآن ممکن است یک امپراطوری مقتدر در این نقطه به عنوان امپراطوری عرب و نژاد تازی به وجود بیاید. پس الآن باید به پیغمبر(ص) نزدیک شده و در حاشیه قدرت پیغمبر(ص) قرار بگیرند.
نماینده ولی فقیه در استان خراسان رضوی به تبیین ادامه جریان مذکور پرداخت و افزود: (قدرتمداران) در یک نشست و لابی که باهم داشتند، به این نتیجه رسیدند مسئله را از طریق مذاکره با پیغمبر(ص) حل کنند. (از همین رو) رؤسای قبایل، اشراف و عشایر در یک روز از رسولالله(ص) وقت گرفتند (که) خدمت پیغمبر(ص) برسند. پیغمبر اکرم(ص) هم به آنها وقت دادند.جای ملاقات مسجد بود چون پیغمبر اکرم(ص) هیچ بارگاه و ادارهای جز مسجد نداشتند. طبق قرار قبلی در سر ساعت و وقت معین این رؤسای قبایل و اشراف در مسجد پیغمبر(ص) اجتماع کردند اما وقتی وارد شدند، دیدند اطراف پیغمبر(ص) را یک عده اصحاب صفه، فقرا، مستضعفین، نیروهای حزباللهیِ بسیجیِ جان بر کفِ کفخاکی اطراف پیغمبر(ص) را گرفتهاند. اینها با فاصله نشستند.
معنای جمع با فاصله اینها این بود که خواستند به رسولالله بفهمانند با این جمعیت حزباللهی اما مستضعف و فقیرِ اصحاب صفه حاضر نیستند همنشین شوند و وقت خصوصی میخواهند. پیغمبر اکرم(ص) به اطرافیان خودشان فرمودند «من به این جمعیت وقت دادم و الآن زمان ملاقات آنهاست؛ آنها هم حاضر نیستند شما در ملاقاتشان حضور داشته باشید. (پس) شما باید کنار بروید (تا) آنها بیایند حرفشان را بزنند. خب اصحاب صفه از اطراف پیغمبر(ص) پراکنده شدند؛ رفتند گوشه مسجد دور هم نشستند. این اشراف و اعیان و رؤسای قبایل، آمدند نزدیک رسولالله. یکی از بین اینها به عنوان سخنگو انتخاب شده بود؛ شروع به بیان کردن حرف با پیغمبر(ص) کرد و عرض کرد «یا رسولالله! الآن شما محور اقتدار در جزیره العرب هستند و الآن طنطنه اسلام تمام عربستان و اطراف سرزمین عرب را فراگرفته است. امروز ادامه قدرت برای شما و تشکیل حکومت و اداره جامعه یک جریان ساده نیست.
طبیعی است (که) در زمان خیلی نزدیک، بین شما و امپراطورهای کانون قدرت جهان برخورد به وجود میآید و این برخوردها دیگر برخوردهایی نیست که بشود با یک عده افرادی که فقط یک شمشیر دارند، پای برهنه به میدان جنگ رفت و جنگید. سازوبرگ، تجهیزات و تسلیحات میخواهد و قدرت جمعآوری نیروی انسانی لازم دارد. بنابراین شما در این عرصه هم به یک توان اقتصادی لازم برای توسعه قدرت نظامی محتاج هستید و هم به یک کمک اجتماعی و انسانی از قبایل و نیروهای مشقدیده خطدیده رزمآزموده محتاجید. ما آمدیم خدمت شما که (بگوییم) حاضریم شما را هم از نظر اقتصادی و هم از نظذ نیروی انسانی و رزمنده کمک کنیم. رزمندگان آزموندیده قبایل و عشایر ما در رکاب شما؛ خود ما هم در خدمت شما؛ امکانات اقتصادی و ثروت و پول و دارایی ما هم پیش پای شما است. اما یک شرط داریم و شرط ما این است که ما حاضر نیستیم با این آدمهای فقیر آسمانجل ژولیده ژندهپوش پابرهنه زندگی کرده و با اینها در یک صف قرار بگیریم. اگر بخواهید ما بیاییم در حاشیه حاکمیت و قدرت شما قرار بگیریم، این جمعیت باید پراکنده شوند.»
وی ادامه داد: اینها حرفشان را زدند، جواب حرف اینها را خدا داد. بلافاصله حالت وحی بر پیغمبر اکرم(ص) عارض شد؛ جبرئیل نازل شد، این آیه را برای پیغمبر(ص) نازل کرد (که) «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً.» آیه در سوره مبارکه کهف است. این آیه بر رسولالله(ص) نازل شد (که) «ای پیغمبر! در زندگی کردن با این افراد متدین، مؤمن، انسانهای دلداده خدا که روز و شب در ذکر و یاد خدا هستند، صبر و مقاومت کن. یعنی چه؟ مگر (اینکه) پیغمبر(ص) با اصحاب صفه و فقرا بسازد، صبر میخواهد؟ بله صبر میخواهد. خب صبر کردن با اینها این است که علی ای حال بسیاری از امکانات، مزایای مادی، اقتصادی، کمکهای قبیلهایو عشیرهای به طرف تو نمیآید و تو باید با این جمع حزباللهیِ پابرهنه جان بر کف به جنگ همه دشمنان خدا بروی. خب این صبر و مقاومت میخواهد. با اینها صبر کن.
دوری از اشراف و شهوتپرستان یک راهبرد حکومتی اسلام است
نماینده ولی فقیه در استان خراسان رضوی اظهار داشت: «وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا» (یعنی) ای پیغمبر چشمت را از اینها برندار. نظرت از اینها برنگردد به خاطر این که بخواهی در زندگانی دنیا ساز و برگ حکومت و قدرت به وجود آوری. «و لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا» (یعنی) این دار و دستهای که دلهایشان از یاد ما غافل است و دنبال پول، اقتصاد، ثروت و ترویج دارایی بوده و تمام هم و غم ذهن و فکرشان توسعه قدرت و پول در زندگی، خوشگذرانی و توسعه لذایذ نفسانی است که اینها دلشان از یاد ما غافل شده است؛ به پول، قدرت، لذت و شهوت متوجه شده، دنبال اینها نرو. اینها را حاشیه قدرت و حکومت خودت قرار نده.
آیتالله علمالهدی یادآور شد: «وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» (یعنی) دنبال این کسانیکه زندگیشان بر اساس افراط، رفاهطلبی، خوشگذرانی و توسعه لذایذ تشکیل شده است، نرو. اینها را در حاشیه قدرت خودت قرار نده. آیه قرآن بر پیغمبر(ص) نازل شد، رسولالله(ص) آیه قرآن را قرائت کرده، از جایشان حرکت کردند و از وسط این جمعیت رئیس قبیلهی اشراف پولدار، آمدند وسط آن قبیلهای که اصحاب صفه و فقرا تشکیل داده بودند، نشستند و گفتند »خدا را شکر میکنم که حشر با شما را به من تکلیف کرد؛ «معکم المحیا و معکم الممات» (یعنی) با شما زندگی میکنم؛ در بین شما هم میمیرم.» این خط حاکمیت در اسلام و خط تشکیل دولت اسلامی و دولت بر اساس وحی است که این جمله «و لا تطع منهم آثما أو کفورا» یک راهبرد رهبری و حکومتداری به پیغمبر اکرم(ص) است.
طاغوت زدایی محور سیره سیاسی ائمه(ع) بوده است
وی در جمعبندی نکات خود، اظهار کرد: خب اینجا یک نکته باقی میماند و آن اینکه اگر این است، چرا ائمه معصومینِ ما در زمانهای مختلف در برابر طاغوت تسلیم و ساکت شدند و اطاعت کردند؟ روز شهادت جانگداز امام باقر(ع) است و برادران این (سؤال) یک اشتباه در شناخت و تحلیل امام باقر(ع) و ائمه معصومین(ع) است. آنچه در محور سیره سیاسی همه ائمه ما وجود داشته است، طاغوتزدایی و مبارزه با حاکمیت طاغوت اموی یا عباسی بوده. ائمه(ع) سکوت نداشتند و در برابر قدرت آثم و کفور تسلیم نبودند. ائمه(ع) هیچوقت حاکمیتِ آثم و کفور و طاغوتهای اموی و عباسی را نپذیرفته بودند منتهی در سیره سیاسیشان آنچنان پیچیده عمل میکردند که نظامهای طاغوتی با همه امکانات اطلاعاتی، سیاسی و جریانها و بلندگوهای ارتباطی و رسانهای در میان مردم نمیتوانستند حرکت طاغوتزدایی و تشکیل جبهه مقاومت ولایت معصوم(ع) در برابر خودشان را حل و فصل کنند. قضیه به این شکل بوده. وجود اقدس امام باقر(ع) در دوران امامت و ولایت خودش بزرگترین شخصیت و یک نقطه عطف در مبارزه طاغوتزدایی در برابر بنی امیه بود.
هسته مقاومت برابر طاغوت از بردگان آزاد شده توسط امام سجاد تشکیل شد
آیتالله علمالهدی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به جریان شهادت امام باقر(ع)، در تبیین سیره سیاسی ایشان اظهار کرد: یک هسته مقاومت به وسیله امام چهارم(ع) تشکیل شده بود. این را شنیدهاید؛ یکی از صفات برجسته زینالعابدین(ع) این بود که بندهها را خریداری کرده و آنها را در راه خدا آزاد میکرد. در هرسال چندین برده خریداری میکرد و آنها را آزاد میکرد. این «خریدنِ برده و آزاد کردن»، ظاهرش یک عبادت بود اما باطنش تشکیل یک هسته مقاومت بود. این بردههایی که حضرت خریداری میکرد، یک سال آنها را تربیت میکرد؛ درس میداد؛ با ولایت آشنا میکرد و اینها را یک عنصر ولایی حزباللهی دلداده به تمام معنای ولایت و امامت قرار میداد و بعد آزادشان میکرد.
عضو مجلس خبرگان رهبری افزود: این جمعِ بردگانِ آزاد شدهی امام چهارم(ع) که در حقیقت یک اوتاد و عناصر فوقالعاده سرسخت مقاوم در عرصه مقابله با طاغوت و پیروی از ولایت بودند، بعد اینها یک هسته تشکیل دادند به نام «هسته موالی» که این هسته، هسته مقاومت بود. اینها در کشور اسلامی و اطراف دنیا پراکنده میشدند و مرتب ترویج امامت و ولایت میکردند؛ انسانها را دلداده محبت و ولایت اهلبیت(ع) میکردند؛ یک هسته مقاومِ قویِ مبلغ در سرتاسر کشور اسلامی به وسیله این افراد تحت عنوان «موالی» تشکیل شد.
امام باقر(ع) مؤسس تقیه هستند
وی ادامه داد: بعد از شهادت امام چهارم(ع)، وجود اقدس امام باقر(ع) این جریان را به صورت یک جریان قوی سیاسی، وابسته و متصل به اصحاب و یاران خودشان تشکیل دادند که جمع شاگردانِ امام باقر(ع) که علما و فقهای بزرگ کشور اسلامی بودند، به این هسته مقاومت متصل شدند و هسته مقاومت در عرصههای علم و فقاهت، تمام سرزمین اسلامی را گرفت و وجود مقدس امام باقر(ع) در مقام توسعه این هسته مقاومتی که امام سجاد(ع) از موالی تشکیل داده بودند، آن را در جمع اصحاب و یاران و فقهای آن زمان توسعه دادند.
آیتالله علمالهدی با بیان اینکه مؤسس مسئله تقیه امام باقر(ع) است، افزود: تقیه به معنای ترس و حفظ جان نیست. تقیهای که امام باقر(ع) فرمودند «التّقیّه دینی و دین آبائی؛ لا دین لِمَن لا تقیه له» این تقیه در حقیقت عبارت بود از مسئله «رازداری» که در بین شیعه به عنوان یک اصل ثابت شود و برای اینکه این هسته مقاومت بتواند کار خودش را انجام بدهد، امام باقر(ع) یک نظام تاکتیکی رازداری، به عنوان «تقیه» بین اینها تصویب کردند.
حکم تقیه، طاغوت زدایی همراه با رازداری بود
نماینده ولی فقیه در استان خراسان رضوی خاطرنشان کرد: این حکم تقیه لبهای همه را بست که از اسرار جبهه مقاومت را نتوانند در جای دیگری و حتی نزد دوستان خودشان ابراز کنند و به این وسیله تشکیلات هسته مقاومت با قدرت مبارزهاش را انجام دهد. شما فکر کردید امام باقر(ع) یک آقای مسئلهگویی بود که فقط بیاید یکجا بنشیند، یک عده دورش را بگیرند، فقط مسئله حلال و حرام بگوید؟ امام باقر(ع) در جبهه مبارزه و طاغوتزدایی یک نقطه عطف در تاریخ اسلام هستند و طاغوتزدایی را به عنوان یک اصل در بن جامعه شیعه وارد کردند و جامعه شیعه را در هاله یک هسته مقاومت قوی تشکیل داده و سازماندهی کردند.
وی یادآور شد: مسئله «باب امام»، «وکیل امام» و «صاحب امام»، این عناوینی که جریان ارتباطی امام(ع) را با هسته مقاومت حفظ میکرد، در زمان امام باقر(ع) به وجود آمد و لذا در زمان امام باقر(ع) عدهای از اصحاب ایشان در این مسیر به شهادت رسیدند و یا مورد تعقیب قدرتهای حاکم بودند. اینجور نبود که حضرت یک گوشهای بنشینند و لذا دستگاه حکومتی از یک طرف میدید روز به روز در دنیا دچار ضعف میشود؛ در کشور اسلامی تحقیر میشود؛ یک جریان نامرئی قوی از بن جامعه به عنوان یک حرکت نیرومند طاغوتزدایی شروع شده است و در ستیز و نبرد است و هیچکار هم نمیتواند بکند. فقط میداند سرچشمه امام باقر(ع) است لذا فکر کرد با از بین بردن امام باقر(ع) این جریان را به کلی ساکت کرده و از بین ببرد.
تبیین نحوه شهادت امام باقر(ع)
آیتالله علمالهدی تصریح کرد: کیفیت شهادت امام باقر(ع) ثابت کننده وضعیت اجتماعی آن روز در برابر طاغوت بود. امام(ع) را علیرغم اینکه دو سه بار از مدینه به شام آوردند که ایشان را از بین ببرند، نتوانستند. لذا مجبور شدند با یک توطئه شیطانی حضرت را به شهادت برسانند. هر یک از امامان ما مظلومیتشان شکل خاصی داشته که عمق جان را میسوزاند و این مظلومیت مخصوص خودشان بود.
امام جمعه مشهد مقدس ادامه داد: والی مدینه از طرف خلیفه به امام باقر(ع) اعلام کرد که خلیفه هدیهای برای شما فرستاده و دستور داده در مرئی و منظر مردم مدینه این هدیه به شما تقدیم شود؛ مردم توجه خلیفه به شما را ببینند؛ قبول هدیه خلیفه از طرف شما را نیز مشاهده کنند و آن هدیه یک استر شهبای خیلی قیمتی است که برای شما فرستادهاند (تا) در میدان مدینه مقابل چشم همه به شما تقدیم بشود و شما بر این استر سوار شوید و مردم مدینه ببینند که شما هدیه خلیفه را قبول کردید. امام(ع) را از خانه بیرون آوردند. عزیزان امام باقر(ع) و زن و بچه ایشان دیدند امام(ع) با بدن صحیح و سالم از میان خانه خارج شد. حضرت را با زور آوردند در میدان مدینه سوار بر این استر کنند. امام باقر(ع) امتناع ورزیدند؛ فرمودند «اگر بخواهم میتوانم بگویم چرم زین این قاطر و استر از پوشت کدام گاو است و اگر بخواهم میتوانم بگویم چوب این زین از کدام درخت است و در این زین چه چیزی به کار رفته است.»
وی افزود: والی مدینه حضرت را مجبور کرد؛ مأمورین زیر بغل امام باقر(ع) را گرفتند و به زور بر این استر سوار کردند اما این استر یک دور بیشتر دور مدینه نزد. این زهر جا داده شده در این زین چنان بر بدن نازنین امام باقر(ع) اثر گذاشت که دیدند پاهای نازنین امام باقر(ع) متورم شد. حضرت با پای خودشان سوار بر این استر شدند اما دیگر نتوانستند از این استر پیاده شوند. غلامها ریختند زیر بغل مولا را گرفتند؛ آقا را از استر پیاده کردند؛ قربان مظلومیت امام باقر(ع)؛ وصیت کردند «مردم! همه ساله در سرزمین منا برای من اقامه عزا کنید؛ به یاد مظلومیت من اشک بریزید.» عرض میکنیم «آقا ما که از سرزمین منا محرومیم اما در منای امام هشتم(ع) برای شما اقامه عزا کردیم؛ برق اشکمان را به نواده عزیزتان، علی بن موسی الرضا(ع) نشان میدهیم.
امام باقر(ع) را با بدن متورم مسموم وارد خانه کردند؛ عزیزان امام باقر(ع) عرق مرگ را بر جبین امام باقر(ع) مشاهده کردند. چه منظرهای داشتند؟ چه حالی داشتند؟ آقا سالم از خانه بیاید بیرون اما وقتی که آقا را وارد خانه میکنند، عرق مرگ بر جبین امام باقر(ع) مظلوم بر اثر سم و زهر نشستهاست اما در عین حال، حال این زن و بچه، حال آن زن و بچهای نبود که در تعبیر زیارت ناحیه امام زمان(عج) است که میفرماید اسب بی صاحب با زین واژگن به ظرف خیام حرم آمد، در حالیکه اینها بر سر و سینه میزدند؛ از میان خیمهها بیرون ریختند؛ اطراف این حیوان را گرفتند و بعد میگوید «الی المقتل قاصدا» اینها به طرف گودی قتلگاه آمدند. این زن و بچه چه دیدند، زن و بچه امام باقر(ع) چه دیدند؟ اینها عرق مرگ را بر جبین امام باقر(ع) دیدند اما عبارت زیارت ناحیه این است که وقتی اینها با ذوالجناح به طرف گودی قتلگاه آمدند دیدند «والشّمر جالس علی صدره.»
ویدئو خطبه اول
دریافت
مدت زمان: 33 دقیقه 41 ثانیه