۱۴۰۳ شنبه ۰۳ آذر

خطبه اول ـ کسانی‌که در دره شهوت‌رانی‌های بی‌بند‌و‌بارانه لاابالی‌گرانه می‌افتند، بیش از آن‌که غریزه‌شان ارضا شود، تحریک می‌شود. چون آن غریزه با این نوع عملیات جنسی در این دنیا سنخیت ندارد.

به گزارش alamolhoda.com، آیت‌الله علم‌الهدی ظهر امروز در خطبه اول نماز جمعه مشهد که در حرم امام رضا (علیه السّلام) برگزار شد، به ادامه بیان نکات تفسیری سوره مبارکه انسان پرداخت.

نماینده ولی فقیه در استان خراسان رضوی گفت: کلام ما درباره تبیین انسان الگویی قرآن، تفسیر آیات مبارکه سوره دهر بود. در مقام تفسیر آیات سوره مبارکه انسان، به این آیه رسیدیم (که) «وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعیماً وَ مُلْکاً کَبیراً». فرجام زندگی انسان الگویی قرآن، در نهایت به آن نقطه‌ای است که اگر شما آن‌جا را ملاحظه کنید، آن‌جا را یک نعیم، نعمت نهادینه قطعی و ملک کبیر، قدرت، سطوت و سلطنت بسیار بزرگی خواهید دید. در مقام توجه به نکته‌ای که ذات مقدس پروردگار در این آیه شریفه به عنوان تصویر زندگی نهایی و سرنوشت و فرجام انسان الگویی قرآن بیان کرده‌است، شما برادران و خواهران این مطلب را مورد توجه قرار دهید که در این دنیا همه آدم‌ها از زندگی خودشان ناراضی هستند و جز بندگان خاص خالص حضرت حق که در صراط بندگی خدا غرق در بندگی و اطاعت پروردگارند، کسی را پیدا نمی‌کنید که از زندگی خود رضایت داشته باشد.

 



دریافت
حجم: 5.62 مگابایت

همه انسان‌ها از زندگی دنیوی ناراضی هستند

وی افزود: قدرت‌مندترین آدم‌ها روی کره زمین از زندگانی‌اش ناراضی است.ثروتمندترین و پول‌دارترین آدم‌ها در این زندگی، از زندگانی خودش ناراضی است. عالم‌ترین و دانشمندترین اشخاص از زندگانی مادی‌اش شکایت دارد و شما کسی را پیدا نمی‌کنید که در دنیا از زندگانی این جهانی خودش راضی باشد. علتش چیست که در بحبوحه قدرت، در عین ثروت و در اوج توان‌مندی، علم، دانش و تدبیر، انسان‌ها از زندگانی خودشان ناراضی هستند.

آیت‌الله علم‌الهدی خاطرنشان کرد: علت اصلی و قطعی این مسئله این است که در واقع خواسته‌های انسان‌ها در این زندگانی و در این دنیا اجرا نمی‌شود. عامل نارضایتی افراد از زندگی، عدم اجرای گرایش‌ها و دل‌خواه‌های آن‌ها در زندگی است. آن‌چه در این زندگی وجود دارد، حتی آن‌جایی که دل‌خواه، خواسته و گرایش یک انسان در منصّه ارضا و اجرا قرار بگیرد، اصلا خواسته در آن حال قطعی و قبلی خودش باقی نمی‌ماند. توسعه و فوران پیدا می‌کند و مشتعل می‌شود. آدم‌ها اگر در سایه قدرت، ثروت و پول توانستند شهوات خودشان را ارضا و اجرا کنند، تازه آن هنگامی‌که به نقطه ارضای شهوت می‌رسند، شهوت در آن حال نمی‌ماند، بلکه بیشتر فوران پیدا می‌کند تا به جایی که هیچ برنامه، صحنه و موقعیتی تأمین‌کننده رضایت خواسته این انسان در اجرای شهوت و تمایل و خواسته او نیست. (بلکه) بیشتر باعث فوران شهوت، فوران دل‌خواه و اشتعال گرایش انسان می‌شود. تا به جایی می‌رسد که احساس می‌کند این گرایش و خواسته نامحدود است. بالاترین قدرت‌های روی کره زمین به او تعلق دارد ولی در عین حال در همان حد نمی‌ماند و باز هم در صدد توسعه قدرت و تصاحب موجودیت‌ها، موقعیت‌ها، هستی‌های دیگران و داشتن‌های انسان‌های دیگر است. آن‌جایی که همه خواسته‌ها و توان‌مندی‌ها برای او حاصل شده است، تازه به این فکر می‌افتد (که) چرا اصلا غیر از او موجود دیگری دارای توان هر چقدر جزئی در روی کره زمین وجود دارد. هرچه این خواسته‌ها و دل‌خواه‌ها اجرا و ارضا بشود، فوران بیشتر پیدا می‌کند و اشتعال فراوان تری به این خواسته دست می‌دهد تا به جایی که احساس می‌کند این خواسته و گرایش نامحدود است. در حالی که انسان موجود محدودی است و خواسته‌ها و گرایش‌هایش هم محدود است اما چون این خواسته‌ها اجرا نمی‌شود و هیچ مرزی برای اجرای آن‌ها نیست، لذا این انسان از زندگانی خودش ناراضی است. خب این نکته به نظر من نکته قابل تأملی است و متأسفانه فلاسفه بشری و مادی با آن نوع اندیشه ماده‌پرستی‌شان نتوانسته‌اند این مشکل را در زندگی بشر حل کنند که «انسان‌ها ناراضی‌اند، چون خواسته‌های‌شان اجرا نمی‌شود.»

 

شیرینی‌های دنیا آمیخته با ناکامی و محرومیت است

امام جمعه مشهد مقدس در پاسخ به این‌که «چرا خواسته‌های دنیوی بشر به طور کامل اجرا نمی‌شود؟»، اظهار داشت: خواسته‌ها تماما در یک مرز قرار نمی‌گیرند و به هر مرزی ارضا بشود، خواسته انسان بالاتر است، تقاضای او بیشتر است و باز در یک اوج بالاتری خواسته دارد و این باعث نارضایتی انسان‌ها در این زندگی شده، تا به جایی که در این زندگی برای هیچ انسانی هیچ حلاوت و هیچ شیرینی‌ای وجود ندارد و همه شیرینی‌ها آمیخته با ناکامی، محرومیت، نارضایتی، گلایه و سختی است و (باید دید) عامل اصلی این قضیه چیست؟ عامل اصلی این قضیه این است که خواسته‌ها و گرایش‌های انسان در وضعیتی قرار دارد که با نقطه‌های ارضا و اجرا در این زندگی سنخیت ندارد. شما همین غریزه جنسی را حساب کنید. آیا واقعا غریزه جنسی با یک عملیات جنسی تمام می‌شود؟ گرایش جنسی با این نوع عملیات جنسی که در زندگانی انسان‌ها اتفاق می‌افتد، سنخیت ندارد لذا ارضا نمی‌شود. ذات مقدس پروردگار که آدم را خلق کرده و این گرایش را در وجود انسان قرار داده است، ابزار اجرایی آن را موجودی قرار داده که «فیهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ؛ فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ؛ کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ» یعنی این موجودی که خدا در آیه قرآن به عنوان ابزار ارضایی شهوت و غریزه جنسی، با این تعابیر تعریف می‌کند (که) «فیهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ»، این موجودی که ابزار اجرایی غریزه جنسی در بهشت است، با گرایش انسان سنخیت دارد و چون  ارضای غریزه جنسی انسان در این زندگی چنین موجودی وجود ندارد، لذا ارضای غریزه جنسی (انسان را) بیشتر تحریک می‌کند اما راضی نمی‌شود.

 

ارضای نیازها با عملیات زندگی دنیوی سنخیت ندارد

آیت‌الله علم‌الهدی تصریح کرد: این کسانی‌که در دره شهوت‌رانی‌های بی‌بند‌و‌بارانه لاابالی‌گرانه می‌افتند، بیش از آن‌که غریزه‌شان ارضا شود، تحریک می‌شود. چون آن غریزه با این نوع عملیات جنسی در این دنیا سنخیت ندارد. لذا ارضا نمی‌شود، باعث اشتعال، فوران، تحریک می‌شود. این فقط در مسئله غریزه جنسی نیست؛ در گرایش قدرت و گرایش داشتن ثروت و پول هم همین است. همه خواسته‌ها و دل‌خواه‌هایی که خدا به عنوان غریزه انسانی و گرایش ذاتی در وجود بشر قرار داده است، این‌ها با نوع اجرا و ارضایی در عملیات زندگی مادی این جهانی سنخیت ندارند. لذا ارضاء این غرایز و اجرای این میولات و تمایلات، به جای این‌که ارضا بشود، بیشتر باعث فوران و استعال و تحریک می‌شود و انسان را ناراحت می‌کند.

وی در پاسخ به این سؤال که «اگر بناست ارضای نیاز‌های بشر در دنیا با عملیات دنیوی سنخیت نداشته باشد، چرا آن را در درون بشر قرار داد؟» گفت: علت این‌که ذات مقدس پروردگار این نوع غرایز و گرایش‌های ذاتی را در انسان قرار داد، با وجود این‌که جای آن‌ها اصلا این‌جا نیست، این است که ما مخلوق و موجودی هستیم که خلیفه‌اللهیم و باید این‌جا زندگی ابدی و دائمی‌مان را خودمان به‌جای خدا بسازیم و وارد آن شویم. وقتی وارد آن زندگی ساخته‌شده متکامل شدیم، آن‌جا جای ارضای غرایز، اجرای میولات و عملیات ارضایی این غرایز، گرایش‌ها و شهوات و امیالی است که خدا در ما قرار داده. چون آن‌جا جای زندگی است. این‌جا جای زندگی نیست. این‌جا عبورگاه و گذرگاه است. ما برای زندگی کردن به این‌جا نیامده‌ایم. این‌جا جاده است. جای عبور و مرور کردن است. ما را به این‌جا آورده‌اند تا 70 سال، 80 سال بگذریم و از همه امکانات، استعدادها و توان‌مندی‌ها در این عرصه استفاده کنیم. ما بدبخت و بیچاره‌ایم. استعدادی به ما داده‌اند که آن‌جا را برای خود بسازیم اما آن استعداد را داریم در این جاده مصرف می‌کنیم و می گذاریم و از بین می‌رود. این بیچارگی ما انسان‌هاست. این جهالتی است.

 

استعدادهای دنیوی برای ساختن زندگی اصلی در آخرت است

نماینده ولی فقیه در استان خراسان رضوی افزود: این‌که قرآن برای بشر می‌گوید «جهول»؛ از صیغه مبالغه است و یعنی «خیلی نادان»، «خیلی جاهل». خدا به کدام انسان صفت جاهل می‌دهد؟ به آن انسانی که زندگی را عوضی گرفته. زندگی برای نقطه ابدی و همیشگی است. برای نقطه‌ای که زوال و فنا ندارد و این موجود  تا خدایی خدا زنده است و در پهنه قدرت پروردگار هم قدرت پیدا می‌کند و مثل اعلای خدا می‌شود. زندگی برای این‌جا است. ما آمده‌ایم آن امکاناتی که به ما داده‌اند تا به عنوان «خلیفه الله» آن زندگی را برای خود بسازیم، خرج مبل، صندلی، خانه، مسکن و هواپیما و ماشین و این‌ها را برای خودمان جور می‌کنیم. (در حالی که) اصلا ما را برای آن‌جا آفریده‌اند. لذا قرآن می‌فرماید «وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعیماً وَ مُلْکاً کَبیراً». اگر آن‌جا را ببینی، آن‌جا نعیم و ملک کبیر است. نعیم آن‌جاست؛ زندگی آن‌جاست؛ نعمت آن‌جاست؛ اجرای میولات و غرایز و خواسته‌های نفسانی اصلی ما در آن‌جاست؛ عملیات اجرایی غرایز با خود غرایز و گرایش‌های در ذات و وجود ما، در آن عرصه و مرحله سنخیت دارد. قرآن حرف را در نصف خط تمام کرده. «وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعیماً وَ مُلْکاً کَبیراً.»

آیت‌الله علم‌الهدی در تبیین عامل اتصال انسان به نعمت‌های بهشتی پروردگار، خاطرنشان کرد: برادران، عزیزان، برده بودن، عبد بودن، بنده بودن. «من از آن روز که در بند توام آزادم؛ پادشاهم چو به دست تو اسیر افتادم.» آن ملک کبیر، هشتاد سال برده بودن، اسارت و بندگی می‌خواهد. بعد از 80 سال برده بودن و بنده بودن، آن‌جا به ملک کبیر می‌رسی. فقط این‌جا بنده، برده و عبد باش. وجود مقدس موسی بن جعفر به «بِشر حافی» به وسیله کنیزش پیغام دادند. از کنیز پرسیدند «این خانه مال کیست که این قصر سر به فلک کشیده، انواع و اقسام لذایذ، صدای بزن و بکوب عیاشی و عربده از داخلش می‌آید؟» گفت «خانه بِشر است.» فرمودند «بِشر بنده است یا آزاد؟» عرض کرد «نه آقا؛ بِشر صدها بنده و برده دارد و مرد ثروت‌مندی است. آزاد است.» فرمودند «بله؛ بِشر آزاد است. آزاد است که این‌گونه زندگی می‌کند.» حضرت رد شدند؛ بِشر از بالای بالکنش نگاه می‌کرد؛ دید کنیز بیرون رفته و با شخصی حرف می‌زند. از او پرسید «با چه کسی حرف می‌زدی؟» گفت «آقایی با این خصوصیات رد می‌شد، این سؤال را از من کرد و جوابش را دادم. (سپس) به من چنین گفتند.» بِشر دید این علامت آقا موسی بن جعفر است. با پای برهنه از خانه بیرون آمد و در کوچه به دنبال حضرت دوید، خودش را روی پای امام هفتم(ع) انداخت؛ عرض کرد «آقا من بنده‌ام؛ کنیزم بیخود گفته من آزادم.» و همه دارایی خود را رها کرد.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی