۱۴۰۳ پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت

  

در دوران یزید واقعیت قیام امام حسین (علیه السلام) برای مردم قابل درک نبود، چرا که این مردم، مردم جو زده ای بودند که در میان انقلاب ارزش ها به سر می بردند لذا آن واقعیت را نمی فهمند و برای شان قابل درک نیست، بلکه صرفا این خطاب را ادعایی می پندارند که با واقعیت فاصله دارد.


به گزارش alamolhoda.com ، آیت الله سید احمد علم الهدی، عصر امروز در مراسم عزاداری عاشورای حسینی مسجد العلی(ع)بیان داشت:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

ألسّلامُ عَلَیک یا أباعَبدِالله، ألسَّلامُ عَلَیک یَابنَ رَسولِ الله، أَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الَّذی سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ أَطاعَ اللهَ فی سِـرِّهِ وَ عَلانِـیَـتِـهِ، أَلسَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَدآءِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّمآءِ، أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ، لَعَنَ الله ظالمیک من الأوَّلینَ وَ الآخِرین، وَ رَزَقَنا الله طَلَبَ ثارِکَ معَ إمامٍ مَنصورٍ منتظرٍ مَهدی (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء)

و بَعدُه فَقَد قالَ أبوعَبدِالله « اَللّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ مَا کَانَ مِنَّا تَنافُساً فِی سُلْطان، وَ لا التماساً مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ، وَ لکِنْ لِنَرَىَ الْمَعالِمَ مِنْ دِینِکَ، وَ نُظْهِرَ الاِصْلاحَ فِی بِلادِکَ، وَ یَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ.»

وجود اقدس سیدالشّهدا(ع) در این بیان، ابتدائاً خدا را مخاطب خود قرار می دهند و با وجود این که کلام اباعبدالله(ع) یک ابلاغ به مردم و تبیین واقعیت برای آن ها است، این کلام را در شکل دعا ارائه داده و می فرمایند«خدایا تو می دانی...»

این نوع خطاب به دو جهت است؛ اولا این که سیدالشهدا(ع) خدا را شاهد گرفته و با این تعبیر ذات مقدس پروردگار را شاهد صدق ادعای خود قرار دادند و جهت دوم که شاید عمیق تر از جهت اول باشد، این است که اباعبدالله می خواستند بگویند واقعیت قیام ایشان برای مردم قابل درک نیست، چرا که این مردم، مردم جو زده ای بودند که در میان انقلاب ارزش ها به سر می بردند لذا آن واقعیت را نمی فهمند و برای شان قابل درک نیست، بلکه صرفا این خطاب را ادعایی می پندارند که با واقعیت فاصله دارد.

از آن جا که مردم تحت تأثیر یک عملیات روانی ضد ارزش قرار گرفته بودند، بر حسب جوی که بر آن ها حاکم شده بود، این واقعیت برای شان قابل احساس نبود؛ از نظر فکری قابل فهم بود اما آن را احساس نمی کردندتا بخواهند باورش کنند.

دو عامل در شکل گیری حکومت  وجود دارد، یکی تشکیل آن و دیگری حکم پذیری که این دو عامل جدای از هم هستند ولی معمولا در تحلیل جامعه شناسان این دو جای شان عوض می شود و در فلسفه تشکیل حکومت می گویند «چون مردم نیاز به جمع زیستی داشته اند تا در زندگی اجتماعی خود منافع آن ها با هم تصادم پیدا کند، حکومت تشکیل داده اند»، در حالی که این مسأله فلسفه تشکیل حکومت نیست.

نیاز به «جمع زیستی» و «مدیریت اجتماعی» عامل حکومت پذیری است، نه تشکیل حکومت،؛ فلسفه تشکیل حکومت این است که انسان ها در توسعه تمایلات و امیال نفسانی خود سعی داشتند خارج از استعدادها و توانایی های خود سایر استعدادها را هم به توانایی خود اضافه کنند تا تمام تمایلات آن ها برآورده شود، چرا که توان وجودی، استعداد، امکانات و شرایط آن ها برای تحقق تمام گرایشات شان کافی نبود پس باید قدرت دیگران را هم ضمیمه قدرت خود کنند.

باید می دیدند چه امکاناتی در طبیعت وجود دارد که با ضمیمه کردن آن ها به توانایی خود، تمایلات شان را برآورده کنند؛ با این امر، تحقق میولات آن ها امکان پذیر شد لذا در صدد این برآمدند که قدرت انسان های دیگر را هم به توانایی خود اضافه کنند تا به وسیله آن امیال و دلخواه های خود را بهتر محقق کنند؛ از همین رو تشکیل حکومت دادند.

از طرف دیگر مردم برای مدیریت جمع زیستی خود نیازمند حاکم بودند لذا این حکومت پذیرفته شد.

انسان وقتی قدرت می یابد، دلخواه او هم توسعه یافته و محدود نمی شود پس هم تحقق دلخواه ها با ضمیمه کردن قدرت دیگران به قدرت خود توسعه می یابد و هم خود دلخواه ها.

حکومت ها بر این اساس تشکیل شدند اما در برابر آن ها جریانی به وجود آمد که گفت ما قدرت حکومت را نه برای توسعه امیال خود، بلکه برای مدیریت جمعی و خدمت به مردم می خواهیم لذا حکومت های دیگر را بر هم زدند.

قرآن کریم درباره فرعون می فرماید «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا»، یعنی فرعون مردم را در راستای تمایل نفسانی خود استخدام کرد تا همه توان مردم برای توسعه شهوات و نفسانیت او به صورت استثمار درآید؛ پس از آن دوران عده ای گفتند این حکومت درست نبوده و خلاف انسانیت است لذا جریان مدرنیته به عنوان مقابله با نظام های استکباری، نظام دموکراسی را ارائه کرد که مردم خودشان حکومت خود را اداره کنند یعنی مردم عده معدودی را برای حکومت تعیین کنند که البه چند صباحی نپایید که این نظام هم به منزل اول برگشت چرا که وقتی امکانات در اختیار حاکمان قرار می گرفت، مردم را نمی شناختند و حاکمان دموکرات همان ظلمی را انجام دادند که حاکمان سلاطینی قرون وسطی، چرا که برای آن ها جز لذایذ چیز دیگری ارزشمند نبود؛ امروز ریاست جمهوری در پیشرفته ترین و عقب مانده ترین کشورها، جز سلطان دیکتاتور قرون وسطایی نیست و قدرت ها را استخدام خود کرده است.

بشر در تاریخ تجربه کرده است که اگر مدیریت زندگی اش را به خدا بدهد و مظاهر خدا مدیریت را در دست گیرند، این گونه نمی شود چرا که نمی خواهد برای توسعه امیال نفسانی خود مردم را استخدام کند.

قرآن می گوید نوح پیامبر(ع) 950 سال مردم را دعوت کرد و تحملش از بین نرفت؛ چطور شد که ایشان پس از تحمل مردم در این مدت، آن ها را نفرین کرد و فرمود «خدایا از کافران دیار روی زمین باقی نگذار چرا که اگر بخواهند به زندگی ادامه دهند، روی زمین کسی باقی نمی ماند مگر فاجر و کافر.»

این فرموده حضرت نوح به این سبب بود که مردم زمان ایشان در خط توسعه شهوترانی، رفاه و زندگی افتاده بودند و وقتی همه به دنبل لذت، شهوت و خوشگذرانی بیشتر باشند، خدا در آن جامعه پرستش نخواهد شد.

این مسأله که سیدالشهدا(ع) هم در دعای مذکور به خداوند خطاب کردند، در اثر همین نکته بود، یعنی جامعه یزیدی هم به همین وضع درآمد؛ وقتی لذت، شهوت و خوشگذرانی در جامعه ارزش شود، همه مردم در مسابقه ای قرار می گیرند که ثروت بیشتری برای لذت و شهوت داشته باشند.

امروز در کشور گرفتار برخی جریان های سیاسی هستیم که مانند عمر سعد هستند، یعنی با معیار ارزش گذاری بر اساس زندگی به میدان می آیند لذا سیدالشهدا(ع) به خدا خطاب می کنند «تو که خدای من هستی می دانی که قیام من برای رقابت در قدرت نیست، بلکه آمده ام تا معالمی از دینت که تحریف شده را برگردانم.»

روزی که پیامبر(ص) مبعوث شدند، قبیله داران مدینه نزد آن حضرت آمده و گفتند «ما هم پول داریم، هم لشکرهای انبوه؛ افراد مستضعف اصحاب صفه را کنار بزن تا ما دورت را بگیریم و با پول و نیروی انسانی مان کمکت کنیم»؛ جبرییل بلافاصله بر پیامبر(ص) نازل شد و گفت «ای پیامبر(ص) تو وظیفه ات این است که مقاومت کرده و با همین کسانی که جز خدا هیچ چیز ندارند بسازی، چرا که این ها جز به خدا نمی اندیشند و به خاطر زندگی حیات دنیا پیرو کسانی که دل شان از یاد ما غافل بوده و زندگی شان در خوشگذرانی افراطی است، نشدند.»

وقتی این آیه نازل شد، پیامبر(ص) از میان ثروتمندان حرکت کرده و به میان فقرا رفتند؛ سپس فرمودند «خدا را شکر می کنم که روزی مرا این قرار داده که با شما زندگی کنم و در این وضع بمیرم.»

معالم دین پس از پیامبر(ص) به جایی رسید که وقتی خلیفه سوم به خلافت رسید، در شب عروسی دخترش، کلید خزانه را به داماد خود داد تا به عنوان رونمایی شب زفاف از آن برداشت کند؛ از همین رو امام حسین(ع) فرمودند «می خواهم معالم دین را برگردانم.»

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی